انجمن مدیریت راهبردی ایران
فصلنامه مطالعات مدیریت راهبردی
2228-6853
2676-6744
12
45
2021
03
21
تدوین راهبرد سناریوی بانکداری الکترونیک
1
22
FA
محمد
ابویی اردکان
دانشیار مدیریت، دانشکده مدیریت دانشگاه تهران
abooyee@ut.ac.ir
سونا
بایرام زاده
استادیار، دانشگاه خاتم
s.bairamzadeh@gmail.com
ندا
سلطان محمدی
دانشجوی دکتری مدیریت توسعه، دانشکده مدیریت دانشگاه تهران
nsmohsmmsdi@ut.ac.ir
<strong>هدف و مقدمه:</strong> برنامهریزی سناریومحور یکی از روشهای نوین تدوین راهبرد در عصر پیچیدگی و عدم قطعیتهای جدی است، شناسایی عدم قطعیتها و تدوین راهبرد های مبتنی بر آن در صنایعی با سرعت رشد بالا اهمیتی ویژه دارد تا از این طریق سازمانها برای روبرو شدن با محیط پیچیده مهیا باشند. در پژوهش حاضر به منظور تدوین راهبرد برای یک شرکت فعال در صنعت بانکداری الکترونیک، برنامهریزی مبتنی بر سناریو مورد کاربرد قرار گرفته است.<br /><strong>روششناسی:</strong> در این مقاله روش شوارتز به منظور سناریونویسی مورد کاربرد قرار گرفته است. به منظور انجام مراحل روش شوارتز، رویکرد به کار رفته، کیفی و استراتژی پژوهش، تحلیل محتوا بوده است. بر این اساس 12 جلسه به شکل گروههای کانونی، با مجموع 315 نفر- ساعت وقت اختصاص یافته، با گروهی از خبرگان دانشگاهی و فعالان صنعت فناوریهای بانکی با تنوعی از تخصصها و تجارب همکاری با شرکت مورد مطالعه برگزار شد<br /><strong>یافتهها:</strong> پس از مقولهبندی گزارههای کلامی، یک لیست اولیه مشتمل بر 13 عدم قطعیت شناسایی گردید. سپس سه عدم قطعیتِ تحریم (فضای تعاملی سازگار در مقابل فضای تعاملی ناسازگار)، رفتار قانونگذار (قانونگذار بالغ در مقابل قانونگذار نابالغ) و رفتار رقبای صنعت (صنعت منسجم در مقابل صنعت پراکنده) به عنوان عدم قطعیتهای کلیدی انتخاب شدند. بر اساس سه عدم قطعیت کلیدی انتخاب شده، تعداد هشت فضای سناریو به دست آمدند. هشت فضای سناریو به همراه راهکارهای پیشنهادی به شرح زیر هستند:<br />فضای اول: فضای تعاملی ناسازگار، قانونگذار نابالغ، صنعت منسجم<br />راهکارهای پیشنهادی برای فضای اول:<br />توسعه محصولات و خدمات با اتخاذ استراتژی مشارکت به صورت کنسرسیوم چند جانبه با بانکها، موسسات مالی و اعتباری و شرکتهای فناوری اطلاعات بانکی داخلی.<br />رهبری و سازماندهی شبکههای شراکت با سایر بازیگران صنعت.<br />افزایش سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه در جهت فناوریهای نوین بانکی.<br />کاهش زمان ارائه محصولات و خدمات.<br />فضای دوم: فضای تعاملی ناسازگار، قانونگذار نابالغ، صنعت پراکنده<br />راهکارهای پیشنهادی برای فضای دوم:<br />افزایش مزیت رقابتی از طریق سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه.<br />افزایش آمادگی و زیرساخت لازم را برای ایجاد و رهبری مشارکتها با بازیگران صنعت به منظور ورود سریعتر به فضای منسجم.<br />فضای سوم: فضای تعاملی ناسازگار، قانونگذار بالغ، صنعت منسجم<br />راهکارهای پیشنهادی برای فضای سوم:<br />افزایش سرعت کاربرد ظرفیتهای تولید سامانههای متعدد به منظور کسب جایگاه رهبری و سازماندهی مشارکتها.<br />چابکسازی شرکت به منظور سرعت در پاسخگویی به نیازها.<br />توسعه محصولات و خدمات نوآورانه.<br />توجه ویژه و پاسخگویی به نیازهای مشریان کنونی به منظور افزایش سطح رضایت آنها.<br />فضای چهارم: فضای تعاملی ناسازگار، قانونگذار بالغ، صنعت پراکنده<br />راهکارهای پیشنهادی برای فضای چهارم:<br />افزایش رضایت و توسعه روابط با مشتریان کنونی به منظور افزایش سفارشات آنها در آینده.<br />افزایش هزینه جایگزینی شرکت برای مشتری از طریق تکمیل سبد خدمات و ارائه خدمات تکمیلی.<br />افزایش آمادگی و زیرساخت لازم را برای ایجاد و رهبری مشارکتها با بازیگران صنعت.<br />شناسایی و ورود به بازارهای جدید غیر بانکی داخلی.<br /> کاهش زمان ارائه محصولات و خدمات.<br />فضای پنجم: فضای تعاملی سازگار، قانونگذار بالغ، صنعت منسجم<br />راهکارهای پیشنهادی برای فضای پنجم:<br />ایجاد مشارکت با بانکها و موسسات مالی بینالمللی به خصوص با اتکا به دانش بومی شرکت.<br /> استفاده بیشتر از امکانات زیرساختی و ارائه دانش بومی به خصوص در حوزه فین تک در راستای ارائه خدمات متمایز به بانکها.<br /> ایجاد مشارکتها با رقبای داخلی برای حفظ موقعیت رقابتی.<br /> ارایه خدمات نوین مالی همتراز با نظام بانکی بینالمللی.<br />فضای ششم: فضای تعاملی سازگار، قانونگذار نابالغ، صنعت منسجم<br />راهکارهای پیشنهادی برای فضای ششم:<br />توسعه بازار با ایجاد کنسرسیومهای بین المللی با حضور شرکتهایی از بازار هدف، برای فعالیت و ارائه خدمات و محصولات رقابتی در بازارهای خارج از کشور.<br />شناسایی شرکتهای توانمند بین المللی برای همکاری و انتقال دانش در حوزههای فناوریهای نوین بانکی.<br />فضای هفتم: فضای تعاملی سازگار، قانونگذار بالغ، صنعت پراکنده<br />راهکارهای پیشنهادی برای فضای هفتم:<br />آمادگی همکاری و تعامل سازنده با سایر بازیگران بزرگ به خصوص بازیگران خارجی.<br />تمرکز بر مشتریان فعلی و بالا بردن سطح رضایت آنها.<br />شناسایی و ورود به بازارهای جدید داخلی و خارجی.<br />فضای هشتم: فضای تعاملی سازگار، قانونگذار نابالغ، صنعت پراکنده<br />راهکارهای پیشنهادی برای فضای هشتم:<br />سرمایهگذاری در حوزه تحقیق و توسعه و افزایش توان رقابتی (به خصوص در حوزههایی که دانش بومی مورد نیاز است)<br />افزایش آمادگی و زیرساخت لازم را برای ایجاد و رهبری مشارکتها با شرکتهای داخلی و خارجی.<br /> <strong>بحث و نتایج: </strong>سناریوی شماره 2 (فضای تعاملی ناسازگار، قانونگذار نابالغ، صنعت پراکنده) را میتوان سناریوی بدبینانه در نظر گرفت. این وضعیت باید مورد تعمیق و پیگیری شرکت قرار گیرد تا زیانهای ناشی از آن به حداقل رسانده شود، به خصوص سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه و افزایش آمادگی و ایجاد زیرساخت لازم برای شروع مشارکتها و ورود سریعتر به فضای صنعت منسجم مورد پیگیری قرار گیرد. از طرفی سناریوی شماره 5 (فضای تعاملی سازگار، قانونگذار بالغ، صنعت منسجم) را میتوان به عنوان سناریوی خوشبینانه در نظر گرفت. در این صورت طرف عرضه و تقاضا در تعامل با یکدیگر شکل گرفته و رشد مینمایند. در این فضا باز هم پیگیری ایجاد مشارکتهای داخلی و خارجی از اولویتهای شرکت خواهد بود همچنین توجه به فین تکها در راستای ارائه خدمات متمایز بسیار سودآور خواهد بود. به خصوص که با ورود شرکتهای رقیب خارجی و توان بالای آنها، داشتن دانش بومی و بهرهبرداری مناسب از آن در حوزه فینتک، از قابلیتهای اساسی شرکت به شمار خواهد آمد. همچنین با بررسی فضاهای مختلف مشخص می شود که چند محور اصلی در تمام آنها به چشم میخورد که پیشنهاد می شود با توجه همزمان به آنها، آمادگی شرکت برای مواجهه با سناریوهای مختلف بیشتر گردد. این محورها به شرح زیر هستند:<br />ایجاد، توسعه و رهبری مشارکتهای داخلی و خارجی<br />سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه<br />تعالی فرایندها
بانکداری الکترونیک,سناریو,آیندهپژوهی کسب و کار,روش شوارتز
https://www.smsjournal.ir/article_118141.html
https://www.smsjournal.ir/article_118141_e6bb5567928ce6dc4eb99bd7f331697d.pdf
انجمن مدیریت راهبردی ایران
فصلنامه مطالعات مدیریت راهبردی
2228-6853
2676-6744
12
45
2021
03
21
الگوی مدیریت عملکرد راهبردی در سازمانهای بزرگ مهندسی
23
43
FA
اویس
ترابی
دانشکده مدیریت و برنامه ریزی راهبردی ، دانشگاه جامع امام حسین (ع)
o.torabi1@gmail.com
روح اله
تولایی
دانشکده مدیریت و برنامه ریزی راهبردی، دانشگاه جامع امام حسین (ع)
tavallaei@gmail.com
غلامحسین
نیکوکار
دانشکده مدیریت و برنامه ریزی راهبردی، دانشگاه جامع امام حسین (ع)
nikokar@gmail.com
<strong>هدف و مقدمه: </strong>از آنجای که هدف مدیریت امروز و ملاک موفقیت آن، کمک به تحقق چشمانداز، اهداف، راهبردها و بهبود مستمر عملکرد سازمان بوده و یکی از مهمترین گام های موفقیت مدیریت سازمان در حوزه عملکردی، نگاه جامع و راهبردی به بحث مدیریت عملکرد در سازمان است. همچنین یک نظام ارزیابی و پایش در قالب مدیریت عملکرد که برنامههای کلان قرارگاه را با یک نگاه سیستمی در تمام سطوح مورد پایش قرار دهد و از بازخوردهای گرفتهشده نه صرفاً بهمنظور ارزیابی، بلکه باهدف اصلاح مداوم آن و تحقق رسیدن به اهداف راهبردی و برنامههای تعیینشده ارائه نماید یکی از ضرورتهاست. هدف اصلی این مقاله، طراحی الگوی مدیریت عملکرد راهبردی در سازمانهای بزرگ مهندسی (موردمطالعه: قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا (ص)) در راستای منتفع شدن آن است.<br /><strong>روششناسی: </strong>این مقاله از نظر هدف کاربردی و از لحاظ نوع و شیوه گردآوری دادهها، توصیفی- پیمایشی است. منظور جمعآوری دادهها در خصوص عوامل موثر برمدیریت عملکرد راهبردی، مطالعات به صورت نظری-میدانی انجام شده است پس از بررسی پیشینه پژوهش، پنل دلفی تشکیل و اعضای مناسب برای آن انتخاب شد. در انتخاب اعضای پنل از روش نمونهگیری قضاوتی استفادهشده است؛ که دو گروه انتخاب شدند. گروه اول خبرگان آشنا به قرارگاه و گروه دوم خبرگان حوزه مدیریت عملکرد در سازمان. از گروه اول 25 نفر و از گروه دوم 15 نفر اعلام آمادگی کردند که درمجموع پنلی 40 نفره شکل گرفت. درنهایت پس از سه دور اجرا، در مورد عوامل موثر برمدیریت عملکرد راهبردی اجماع حاصل شد؛ که عوامل شناساییشده مبنای تهیه پرسشنامه ISM قرار گرفت. در این مرحله تعداد 25 نفر از مدیران و متخصان جهت تعیین نوع ارتباط و اولویتبندی عوامل شناسایی و از این پرسشنامه برای تعیین الگوی نهایی بکار گرفته شد. در این تحقیق، به دلیل پیچیدگی بالای سیستمها و واحدهای چندلایهی سازمان مربوطه، بههیچعنوان، نمیتوان فقط به استفاده از یک روش (کمی یا کیفی) اکتفا کرده و با آن، به شناخت کافی نسبت به موقعیت تحقیق دستیافت. به همین دلیل در راستای برطرف نمودن این نیاز، از ترکیب روشهای کمی و کیفی، تحت عنوان روشهای تحقیق ترکیبی یا آمیخته، از نوع روش ترکیبی اکتشافی استفادهشده است و رویکرد این پژوهش استقرایی- قیاسی است. این پژوهش به لحاظ استراتژی از استراتژی تحلیل مضمون و گونهشناسی استفاده میکند و درنهایت شیوه گردآوری دادهها بررسی اسناد و پرسشنامه است.<br /><strong>یافتهها: </strong>در این تحقیق، عوامل مؤثر بر مدیریت عملکرد راهبردی قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا (ص) با روش دلفی مورد شناسایی قرار گرفت کهتعداد 14 عوامل مؤثر بر مدیریت عملکرد راهبردی قرارگاه سازندگی شامل موارد زیر میباشد: اهداف راهبردی با درنظرگرفتن ذینفعان؛ تعریف سطح مورد انتظار؛ کنترل راهبردی؛ سنجش و ارزیابی عملکرد؛ بازخورد مداوم عملکرد؛ گزارش دهی و انتشار اطلاعات؛ بازنگری و اصلاح عملکرد؛ عوامل کلیدی موفقیت و انتخاب سنجهها و شاخصهای کلیدی؛ کنترل عملیاتی؛ ساختار سازمانی؛ گردآوری و جریان اطلاعات؛ برنامه اقدام محوری؛ کنکاش مفهومی و کنکاش محیطی.<br /><strong>بحث و نتایج: </strong>بر اساس دیاگرام نهایی مدل ISM، عامل اهداف راهبردی با درنظر گرفتن ذینفعان، عامل زیر بنایی موثر بر مدیریت عملکرد راهبردی در بالاترین اولویت نسبت به عوامل دیگر قرار گرفته است. این عامل در درون خود عوامل بسیاری را شامل میشود که رسالت و مقصود سازمان؛ هدفهای خرد و کلان سازمان؛ ارزشهای محوری و فرهنگ سازمان؛ نقاط قوت و ضعف داخلی سازمان؛ فرصتها و تهدیدهای محیطی سازمان از جمله این عوامل است که قرارگرفتن این عامل در بالاترین اولویت، نشان دهنده اهمیت و جامعیت این عامل و صحت الگوی طراحی شده است. در سطوح بعدی، دو عامل کنکاش مفهومی (ماموریت، چشمانداز، منابع و ارزشها) و کنکاش محیطی (نقاط قوت و ضعف و فرصتها و تهدیدات محیطی) قرارگرفته است؛ که بنا به نظر اکثریت خبرگان، این دو عامل پشتیبان عامل اهداف راهبردی است که در دیاگرام نیز این مطلب بهدرستی به دست آمد . سطح بعد از کنکاوش مفهومی و محیطی، کنترل راهبردی قرارگرفته است در واقع کنترل راهبردی با در نظر گرفتن مسائل داخلی و خارجی (از خروجیهای کنکاش مفهومی و محیطی) همواره اهداف راهبردی را رصد و درصورت لزوم بنابه شرایط اصلاح مینماید و از آنجاییکه قرارگاه سازندگی یک سازمان نظامی و دارای سلسله مراتب است لذا لازم است اگر اصلاحی در سازمان نیاز به انجام باشد حتما، آن تغییر در ساختار قرارگاه (چه ساختار سازمانی و چه ساختار اطلاعاتی) انجام شود که به درستی در دیاگرام، این موضوع مشخص شده است. حال، نوبت به برنامه اقدام محوری و تعیین عوامل کلیدی موفقیت و انتخاب شاخصهای کلیدی است که در نمودار ISM این دو عامل بهدرستی یکی پس از دیگری آمده است. درواقع، درهرسازمانی هرچند اهداف مناسبی تعیین شود اما تازمانی که درسازمان اجرایی و پیاده سازی نشود درواقع ارزش چندانی نخواهد داشت در همین راستا، لازم است تا عوامل کلیدی موفقیت سازمان و همچنین شاخص های آن، برگرفته از اهداف راهبردی سازمان تعیین شود که این گام و گام بعدی (عامل گردآوری و انتشار اطلاعات)، تضمینی در اجرایی شدن آن است. در سطح بعدی دو عامل گزارشدهی و انتشار اطلاعات و گردآوری و جریان اطلاعات که باهم رابطهای دوسویه دارند کسبشده و در آخرین سطح نیز عوامل کاملاً مرتبطی مانند تعریف سطح مورد انتظار؛ سنجش و ارزیابی عملکرد؛ بازخورد مداوم عملکرد؛ بازنگری و اصلاح عملکرد و کنترل عملیاتی بهدستآمده است.
راهبرد,عملکرد راهبردی,ملاک موفقیت,عوامل کلیدی موفقیت,بازخورد مداوم عملکرد
https://www.smsjournal.ir/article_118142.html
https://www.smsjournal.ir/article_118142_7d7d4839d2018cf816287963c7556922.pdf
انجمن مدیریت راهبردی ایران
فصلنامه مطالعات مدیریت راهبردی
2228-6853
2676-6744
12
45
2021
03
21
راهبردهای تامین مالی کسبوکارهای نوپا
45
64
FA
مهین
رحیم پور
دانشجوی دکتری، دانشگاه مازندران، بابلسر، ایران
rahimpour.m1987@gmail.com
محمود
یحیی زاده فر
استاد، دانشگاه مازندران، بابلسر، ایران
m.yahyazadeh@umz.ac.ir
حسنعلی
آقاجانی
0000-0003-3993-345X
استاد، دانشگاه مازندران، بابلسر، ایران
aghajani@umz.ac.ir
عادل
آذر
استاد گروه مدیریت دانشکده مدیریت دانشگاه تربیت مدرس
azara@modares.ac.ir
<strong>هدف و مقدمه:</strong> کسبوکارهای نوپا و نوآور امروزه از مهمترین عوامل اشتغالزایی و خلق ثروت برای کشورها محسوب میشوند. برای توسعه کسبوکارهای نوپا و نوآور نیاز به وجود منظومهای جامع و اثربخش متناسب با ماهیت و نیازهای آنها هست.<br /><strong>روش شناسی :</strong> پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل منظومهای کسبوکارهای نوپا و نوآور با رویکرد کیفی فراترکیب انجام شده است. لذا، در این پژوهش به بررسی مقالات و گزارشهای موسسات مشاوره معتبر پرداخته شده است.<br /><strong>یافتهها:</strong> نتایج نشان داده که مدل منظومهای کسبوکارهای نوپا و نوآور شامل ده عنصر کلیدی تیم بنیانگذار، سیاستگذاری و قانونگذاری، منابع مالی، بازار و رقبا، ایدهها، متغیرهای کلان، بسترهای مشهود و نامشهود، استقرار شرکتهای بزرگ، فرهنگ کارآفرینانه و مدیریت استعدادها میشود. ابعاد و شاخص های مرتیط با هر یک از عناصر کلیدی در یافته های پژوهش ارائه شده است.<br /><strong>بحث و نتیجهگیری :</strong> به منظور ایجاد یک منظومه کسبوکارهای نوپا و نوآور متغیرهای کلان و خرد باید درنظر گرفته شوند از جمله اینکه ثبات محیطی به ویژه ثبات اقتصادی و سیاسی، داشتن چشمانداز برای کسبوکارهای نوپا و نوآور در سطح حکمرانی، سیستم قضایی قدرتمند که توانایی نظارت بر فعالیتها و جلوگیری از فساد را داشته باشد الزامی است. فراهم کردن بسترهای فیزیکی و غیرفیزیکی از جمله بستر فناوری و ارتباطات، حمل و نقل و زنجیره تامین، زیرساخت فیزیکی، زیرساخت اولیه، سرمایه اجتماعی و شبکهها برای فعالیت منظومهای ضروری بوده تا اجزا و بازیگران آن بتوانند به خوبی با یکدیگر تعامل داشته و فعالیتهای یکپارچۀ خود را انجام دهند. وجود ایدههای فراوان و دسترسی به ایدهها و به کارگیری آنان باید در منظومه تسهیل یابد و استقرار شرکتهای پیشرو محلی و بینالمللی و همچنین شرکتهای با سهم بالای تحقیق و توسعه به این امر کمک میکند. حتی در تجاریسازی ایده، همین شرکتها میتوانند مشتریان کسبوکارهای نوپا شوند. ترویج فرهنگ کارآفرینی به ارتقای اعتماد به نفس و تحمل شکست، ریسکپذیری افراد کمک کرده و تشویق بنیانگذاران به ارائه داستانهای راهاندازی کسبوکارها به ترویج خویش فرمایی منجر میشود. نگاه ویژه به کارآفرینان و ایجاد موقعیت اجتماعی مثبت، برگزاری رویدادها و کنفرانسهای عمومی و تخصصی برای ترویج فرهنگ کارآفرینی بسیار موثر واقع خواهند شد. جذب و مدیریت استعدادها در این منظومه برای پرورش ایده و تجاریسازی از عناصر کلیدی است که باید به ابعاد مختلف آن از جمله استقرار دانشگاههای طراز اول و همکاری با دانشگاههای برتر بینالمللی در انتقال دانشجو، جذب نیروی کار مهاجر و ایجاد تنوع فرهنگی، امکان جابجایی نیروی کار میان سازمانهای مختلف خارجی و داخلی، ارائه آموزشهای تخصصی کارافرینی در هدایت و پرورش افراد مختلف باید مورد توجه قرار گیرند. در سطح سیاستگذاری باید قوانین تسهیلگر و متناسب با نیازها و ماهیت کسبوکارهای نوپا و نوآور در زمینه قوانین کار، قوانین ورشکستگی، حمایت از مالکیت فکری و قوانین تسهیلکننده فعالیت کسبوکار و استمرار آن در بلند مدت در اولویت قرار گیرند. سیاستگذاران با ارائه مشوقها و مقررات تسهیلگرانه و الزامآور بودن قراردادهای سرمایهگذاری به جذب سرمایهگذارهای مختلف در کسبوکارهای نوپا و نوآور موثر خواهند بود. یکی از نیازهای کلیدی کسبوکارهای نوپا و نوآور منابع مالی است که این منابع یا درونی هستند یا منابع بیرونی. منابع درونی همان منابع خود راهانداز یا منابعی است که خانواده و دوستان بنیانگذار تامین میکنند اما برای منابع بیرونی با ایجاد بسترهای لازم و امنیت سرمایهگذاری و همچنین ارائه مشوقها و برنامههای مختلف انواع مختلفی از منابع مالی مانند سرمایهگذاری خطرپذیر، فرشتگان، تامین مالی جمعی ، منابع بدهی مانند وامهای خُرد و ارزهای دیجیتال با کارکرد روشهای نوین تامین مالی در این منظومه یافت میشوند. در منظومه کسبوکارهای نوپا و نوآور تشکیل تیمهای با تجربه و پیشینههای متنوع بسیار حائز اهمیت است از جمله این که ویژگیهاسن، جنس، نژاد، تحصیلات و تجربه پیشین اعضا در موفقیت شکست راهاندازی کسبوکار در این تیم به موفقیت آنها کمک میکند، اگرچه افرادی با پیشینههای مختلف باید دارای مهارتهای ارتباطی بالا برای حل تعارضهای احتمالی در تیم با این میزان تنوع باشند.
نوآوری,کسبوکارهای نوپای نوآور,منظومه کسبوکارهای نوپا و نوآور,فراترکیب
https://www.smsjournal.ir/article_118619.html
https://www.smsjournal.ir/article_118619_40ca3bce044ae29bfa09580b387eba54.pdf
انجمن مدیریت راهبردی ایران
فصلنامه مطالعات مدیریت راهبردی
2228-6853
2676-6744
12
45
2021
03
21
تأثیر قابلیتهای بازاریابی بر عملکرد شرکتهای صادراتی از طریق راهبرد رقابتی و مزیت موقعیتی با نقش تعدیلگر نوآوری دوجانبه
65
82
FA
الهام
عموعموها
دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی دانشگاه شاهد
eamooha1991@gmail.com
ناصر
یزدانی
0000-0002-5033-4944
دانشیار گروه مدیریت بازرگانی دانشکده علوم انسانی دانشگاه شاهد
yazdani10@yahoo.com
<strong>هدف</strong><strong> و </strong><strong>مقدمه</strong><strong>: </strong>صادرات از جمله مهمترین فعالیتهایی است که به رشد و توسعه شرکتها میانجامد. از این رو شناخت عوامل موثر بر رشد و رونق صادرات و بهبود عملکرد صادراتی ضروری است. در شرایط کنونی بازارهای جهانی با رقابت شدید، ارزیابی عملکرد شرکت به عنصری مهم در توسعه استراتژیهای رقابتی تبدیل شده است. از این رو شرکتهای صادراتی خشکبار نیز از این قاعده مستثنی نبوده و به دنبال ارتقای عملکرد صادراتی خود میباشند. هدف اصلی این پژوهش تاثیر قابلیتهای بازاریابی بر عملکرد صادراتی از طریق استراتژی رقابتی و مزیت موقعیتی با نقش تعدیلگر نوآوری دوجانبه در شرکتهای صادراتی خشکبار در شهر تهران است.<br /><strong>روششناسی:</strong> این تحقیق از نظر هدف از نوع کاربردی و از نظر ماهیت و روش گردآوری دادهها، از نوع توصیفی پیمایشی است و از نظر ارزیابی روابط بین متغیرهای پژوهش از نوع تحلیل همبستگی میباشد. جامعه آماری پژوهش تعداد 102 شرکت از شرکتهای صادراتی خشکبار دارای دفتر در شهر تهران میباشد. اما تعداد نمونه 81 شرکت است که از این تعداد 73 پرسشنامه شرکت ها مورد بررسی قرار گرفت. نمونهگیری به روش تصادفی ساده انجام پذیرفت. دادههای پژوهش با پرسشنامه محقق ساخته گردآوری شد. به منظور اطمینان از مناسب و معقول بودن سنجههای پرسشنامه از دو معیار روایی و پایایی استفاده شده است. برای بررسی روایی پرسشنامه از روایی محتوا استفاده شده است که پرسشنامه دراختیار خبرگان و اساتید مرتبط قرار گرفت و نهایتا روایی آن تایید گردید. برای بررسی پایایی پرسشنامه ازضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است که این ضریب برای تمامی متغیرهای پژوهش بالاتر از مقدار 7/0 بدست آمد. دادههای جمعآوری شده در این پژوهش با استفاده از دو روش آماری توصیفی و استنباطی مورد بررسی قرار گرفته است.<br /><strong>یافتههای:</strong> برای بررسی دادههای جمعآوری شده از نرمافزارهای SPSS و Smart PLS استفاده شد. با استفاده از مدلمعادلاتساختاری روابط بین متغیرهای پژوهش آزمون شد. نتایج حاکی از تاثیر مثبت و معنادار متغیرهای میانجی استراتژی رقابتی و مزیت موقعیتی و همچنین نوآوری دوجانبه به عنوان تعدیلگر در رابطه بین قابلیتهای بازاریابی و عملکرد صادراتی است.<br />در این پژوهش آزمون فرضیههای تحقیق با استفاده از روش معادلات ساختاری است. بررسی فرضیه اصلی پژوهش نشان میدهد که تاثیر قابلیتهای بازاریابی بر عملکرد شرکتهای صادراتی خشکبار از طریق استراتژی رقابتی و مزیت موقعیتی با نقش تعدیلگر نوآوری دوجانبه مورد تایید قرار گرفته است؛ بنابراین تاثیر قابلیت بازاریابی بر عملکرد شرکت بدان معناست که مدیران شرکتها برای دستیابی به مزیت موقعیتی برتر در برابر رقبای داخلی و خارجی و عملکرد بالاتر، بر قابلیتهای بازاریابی خود تکیه میکنند. همچنین نتایج بررسی فرضیههای فرعی پژوهش نشان میدهد که تاثیر قابلیتهای بازاریابی بر استراتژی رقابتی، قابلیتهای بازاریابی بر مزیت موقعیتی، استراتژی رقابتی بر مزیت موقعیتی، استراتژی رقابتی بر عملکرد شرکتهای صادراتی خشکبار و نیز مزیت موقعیتی بر عملکرد شرکتهای صادراتی خشکبار مثبت و معنادار میباشد. همچنین نوآوری دوجانبه رابطه بین قابلیتهای بازاریابی و استراتژی رقابتی و رابطه بین قابلیتهای بازاریابی و مزیت موقعیتی شرکتهای صادراتی خشکبار را تعدیل میکند.<br /><strong>بحث و نتایج:</strong> بر خلاف اکثر پیشینههای تحقیق در این زمینه، که تاثیر متغیرهای استراتژی رقابتی و مزیت موقعیتی بر عملکرد شرکتهای صادراتی و نیز تاثیر نوآوری دوجانبه بر رابطه بین قابلیتهای بازاریابی و استراتژی رقابتی و رابطه بین قابلیتهای بازاریابی و مزیت موقعیتی را مورد بررسی قرار ندادهاند، در این پژوهش بر اساس مرور پژوهشهای پیشین و مبانی نظری پژوهش، مدلی مفهومی جهت بررسی تاثیر این متغیرها بر عملکرد شرکتهای صادراتی ارائه گردید. یافتههای پژوهش در این زمینه با نتایج روا و همکاران [28]، مارتین و همکاران [20] و بوسو و همکاران [5] همسو میباشد. از نظر این پژوهشگران قابلیتهای بازاریابی بر عملکرد صادراتی تاثیر مثبتی دارد و افزایش قابلیتهای بازاریابی میتواند منجر به افزایش عملکرد شود. همچنین بر اساس اظهارات مارتین و همکاران(2016)، برای بهرهمندی از عملکرد برتر، یک شرکت باید روی قابلیتهای بازاریابی خود سرمایهگذاری کند. این قابلیتهای بازاریابی به شرکت اجازه میدهد محصولات و خدمات را بهتر از رقبا ارائه دهد. در نتیجه، از طریق دستیابی به مزیت موقعیتی، قابلیتهای بازاریابی قادر به تحقق کامل پتانسیل خود در رابطه با عملکرد هستند.<br />یافتههای حاصل از مدلیابی معادلات ساختاری در خصوص تأثیر متغیرهای مستقل، وابسته و تعدیلگر موجود در مدل مفهومی پژوهش نشان داد که بین متغیرهای پژوهش با توجه به وجود مقادیر ضرایب مسیر مناسب و نتایج ماتریس همبستگی متغیرها، رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. درنتیجه میتوان بیان کرد که با تقویت مزیت موقعیتی و توجه به قابلیتهای بازاریابی، عملکرد صادراتی را ارتقا داد.<br />با توجه به نتایج پژوهش، پیشنهادهایی کاربردی زیر ارائه میگردد.<br />- ایجاد فضایی مناسب برای ایجاد انگیزه در کارکنان برای ابراز نظرات، ایدهها و استعدادهای نهفته،<br />- ایجاد نوآوری و خلاقیت در محصولات مطابق با نیازهای به روز مشتریان درون و برون مرزی.<br />- بازارهای هدف خود را شناسایی کنند و از سیستم قیمتگذاری متناسب با مشتریان هدف خود استفاده کنند.<br />- بررسی مستمر محیط بیرونی سازمان و نوآوری در محصولات و نیز روشهای توزیع آنها،<br />- با توجه به فضای رقابتی حاکم و تغییر و تحولاتی که با شتاب در جهان امروز رخ میدهد، محصولاتی که هماهنگی و تناسب بیشتری با نیازهای مشتریان هدف دارد، عرضه کنند تا زمینه بهبود عملکرد خود را در بازار فراهم کنند.<br />- افزودن یک برگ آموزشی مرتبط با فواید محصولات خشکبار درون بستهبندیهای محصولات،
"استراتژیرقابتی","عملکردصادراتی","قابلیتهایبازاریابی","مزیتموقعیتی","نوآوریدوجانبه"
https://www.smsjournal.ir/article_120611.html
https://www.smsjournal.ir/article_120611_d5793eeabccc9e66727d968bc2bc5fa2.pdf
انجمن مدیریت راهبردی ایران
فصلنامه مطالعات مدیریت راهبردی
2228-6853
2676-6744
12
45
2021
03
21
تحلیل اثر سرمایه اطلاعاتی در بهبود عملکرد کسب و کارهای نوپا با نقش میانجیگری فرصتشناسی منابع انسانی
83
102
FA
رضا
سپهوند
استاد گروه مدیریت بازرگانی، دانشگاه لرستان، خرم آباد، ایران
sepahvand@gmail.com
عبداله
ساعدی
54521kkkk11123333333
دکتری مدیریت منابع انسانی، دانشگاه لرستان، خرم آباد، ایران
saediabd115@gmail.com
<strong>هدف و مقدمه</strong>: در دنیای پیچیده کنونی یکی از عناصر اصلی جهت مصون ماندن از رقابتهای سهمگین و تغییرات گسترده این است که سازمان بداند چگونه و چه موقع از اطلاعات استفاده کند. نیاز به اطلاعات به هنگام، موثق و ساختار اطلاعاتی قدرتمند، واقعیتی انکارناپذیر برای هر سازمان و نهادی محسوب میشود و اهرمی ارزشمند برای اخذ راهبردهای دقیق و صحیح است. قرن اخیر که هر روز آن، شاهد حوادث و تحولات جدیدی هستیم و اندیشمندان لقب «عصر آشوب» را برای آن در نظر گرفتهاند؛ خود گواه محکمی است از نیاز بشر و سازمانها برای پیشگیری یا مقابله با آشوب است. امروزه از سرمایه اطلاعاتی به عنوان اطلاعات استراتژیک یاد میکنند چرا که میتواند یک سازمان را به سمت نوآوری، افزایش بهرهوری و تولید ارزش برای مشتریان هدایت کند و یک مزیت رقابتی مطرح گردد. پژوهش حاضر با هدف تحلیل اثر سرمایه اطلاعاتی در بهبود عملکرد کسبوکارهای نوپا با نقش میانجی فرصتشناسی منابع انسانی انجام پذیرفت.<br /><strong>روششناسی</strong>: این مطالعه از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ روش و ماهیت جزء تحقیقات توصیفی- پیمایشی است. در این پژوهش برای سنجش متغیرها از پرسشنامه استاندارد بهره گرفته شد. بدین شکل که برای سنجش متغیر سرمایه اطلاعاتی از پرسشنامه وو و هو (2012)، از پرسشنامه هرسی و همکاران (2008) برای سنجش متغیر بهبود عملکرد کسب و کارهای نوپا استفاده شده است. به علاوه برای سنجش متغیر فرصتشناسی منابع انسانی از پرسشنامه هیلز و همکاران (1997) و لی و همکاران (2015) بهره گرفته شد. برای سنجش روایی ابزار گردآوری اطلاعات از روش روایی صوری با استفاده از نظر اساتید آشنا با موضوع و ارزیابی از طریق روایی سازه پرسشنامه با دو معیار روایی همگرا و روایی واگرا استفاده شد که براساس آنها روایی پرسشنامه تایید گردید. برای پایایی پرسشنامه از آلفای کرونباخ که همبستگی درونی گویه را نشان میدهد و همچنین معیار دیگری که پایایی ترکیبی (برای تعیین پایایی سازهها) گفته میشود؛ برای سنجش بهتر پایایی استفاده گردید. برای پایایی هر دوی این معیارها میزان بالای 7/0 مناسب ذکر شده است. همچنین جهت بررسی اعتبار درونی متغیرهای تحقیق از شاخص (AVE) به عنوان شاخص روایی همگرا استفاده شد. لازم به ذکر است که اگر AVE ≥ 0/5 باشد، میزان مطلوب بودن آن را گزارش میکند. در ارتباط با جامعه آماری باید گفت که جامعه آماری پژوهش حاضر کسب و کارهای نوپا در شهر تهران هستند که با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس اعضای نمونه آن انتخاب شدهاند. در خصوص برآورد حجم نمونه نیز لازم به ذکر است که با استفاده از فرمول کوکران حجم نمونه در سطح اطمینان 95% برابر 186 نفر تعیین شد. در نهایت دادهها با استفاده از روش مدلسازی معادلات ساختاری و نرم افزارهای Amos و SPSS تحلیل گردید.<br /><strong>یافتهها</strong>: در این تحقیق از روش مدلسازی معادلات ساختاری برای آزمون مدل پژوهش و همچنین برای آزمون فرضیههای تحقیق استفاده شده است. یافتهها نشان داد که در سطح اطمینان 95/0 سرمایه اطلاعاتی تأثیر مثبت و معناداری بر عملکرد سازمانی و فرصتشناسی منابع انسانی دارد. به علاوه تحلیل مسیر غیر مستقیم گویای نقش میانجی فرصتشناسی سرمایههای انسانی در تاثیر سرمایه اطلاعاتی بر عملکرد سازمانی می باشد.<br /> <strong>بحث و نتیجه گیری</strong>: سرمایه اطلاعاتی میتواند یک سازمان را به سمت نوآوری، افزایش بهرهوری و تولید ارزش برای مشتریان هدایت کند و به عنوان یک مزیت رقابتی مطرح گردد. با توجه به اهمیت بیبدیل سرمایه اطلاعاتی، بدیهی است که بکارگیری مؤثر آن نویدبخش این است که بتوان دادههای ارزشمندی را برای اخذ تصمیمات مهم و اثربخشی فعالیتهای سازمان ارایه نمود. سرمایه اطلاعاتی تأثیر مثبتی بر بهبود عملکرد کسب و کارهای نوپا دارد. این بدان معناست که پیادهسازی سرمایه اطلاعاتی و دسترسی هرچه بیشتر و بهتر مدیران و کارکنان به اطلاعات مربوطه به افزایش کیفیت کالا و خدمات، ارتقاء عملکرد سازمانی و رضایتمندی مشتریان منجر خواهد شد. سرمایه اطلاعاتی تأثیر مثبتی بر فرصتشناسی منابع انسانی دارد. اطلاعات نقش و ارزش متفاوتی نسبت به سایر منابع در سازمان ایفا میکند و این به خاطر ویژگی منحصر به فرد آن است. بدون شک در اختیار قرار دادن اطلاعات به منابع انسانی و توزیع مناسب آن در سازمان باعث میشود به منابع انسانی در شناخت فرصتها و درک بهتر مسائل کمک کند. فرصتشناسی منابع انسانی تأثیر مثبتی بر بهبود عملکرد کسب و کارهای نوپا دارد. اساساً ذهن خلاقانه افراد میتواند تغییر و تحولات محیطی را به خوبی رصد و با شناخت فرصتها و ارائه راهحلهای درست عملکرد سازمان در این محیط متلاطم را بهبود بخشند. پر واضح است که پیشتازی در صنعت و محیط رقابتی به مدد درک و کشف بهنگام موقعیتها و فرصتها رقم میخورد.
سرمایه اطلاعاتی,بهبود عملکرد,فرصتشناسی منابع انسانی,کسب و کارهای نوپا
https://www.smsjournal.ir/article_120306.html
https://www.smsjournal.ir/article_120306_f9e48ca78289a88fe1459aac2df2055d.pdf
انجمن مدیریت راهبردی ایران
فصلنامه مطالعات مدیریت راهبردی
2228-6853
2676-6744
12
45
2021
03
21
موانع اجرای راهبرد در سازمانهای فرهنگی
103
116
FA
پرهام
شهبازی
مدیر بهبود و تعالی سازمان مؤسسه رشد پویای نجات
parhamshahbazi@gmail.com
شهرام
خلیلنژاد
0000-0001-9673-2369
دانشگاه علامه طباطبائی
sh.khalilnezhad@atu.ac.ir
مهدی
ابراهیمی
عضو هیات علمی گروه مدیریت بازرگانی دانشگاه علامه طباطبائی و عضو هیات مدیره بانک مهر اقتصاد
ebrahimistgm@yahoo.com
هدف این پژوهش شناسایی و اولویتبندی موانع کلیدی اجرای راهبرد در سازمانهای فرهنگی است. روش اجرای پژوهش حاضر آمیخته است. جامعهی آماری پژوهش، خبرگان سازمانهای فرهنگی کوچک مقیاس و دانشگاهی در شهر تهران بودند. حجم نمونه در بخش کیفی ۱۳ نفر از مدیران ارشد، مدیران میانی، مشاوران راهبردی و بنیانگذاران سازمانهای فرهنگی کوچک مقیاس بودهاند که با استفاده از روش گلوله برفی انتخاب شدند. در بخش کمی، ۲۰ نفر از این افراد با روش نمونهگیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت تحلیل اطلاعات در بخش کیفی از تحلیل مضمون و در بخش کمی از تحلیل سلسله-مراتبی استفاده شده است. بر اساس نتایج یافتههای تحقیق، 12 مانع کلیدی برای اجرای راهبرد در سازمانهای فرهنگی شناسایی و اولویتبندی شدند که به ترتیب اولویتبندی عبارتند از: ضعف در مدیریت مدیران، عدم تعهد کافی مدیران در اجرای راهبردها، فشار ذینفعان و حامیان مالی، تخصص ناکافی نیروها، مشکلات فرهنگ حاکم بر نیروهای انسانی، ضعف در تدوین و بازنگری راهبردها، ساختار سازمانی نامناسب، ضعف در آموزش نیروها، باورنداشتن به ضرورت علمی بودن فعالیتها، ضعف در شاخصهای دقیق ارزیابی فعالیتهای فرهنگی، عوامل مربوط به شغل و شاغل، ضعف در مقررات و دستورالعملهای سازمانی.
راهبرد,اجرای راهبرد,سازمانهای فرهنگی
https://www.smsjournal.ir/article_120288.html
https://www.smsjournal.ir/article_120288_bb887cd6b57e64ac52bd0d6181376b08.pdf
انجمن مدیریت راهبردی ایران
فصلنامه مطالعات مدیریت راهبردی
2228-6853
2676-6744
12
45
2021
03
21
تبیین نقش بازیوارسازی در سنجش تفکر سیستمی
119
138
FA
معصومه
تابناک
دانشجوی کارشناسی ارشد، بوشهر، دانشگاه خلیج فارس
masoum.tabnakk@gmail.com
سید یعقوب
حسینی
دانشیار، دانشگاه خلیج فارس
hosseini@pgu.ac.ir
تفکر سیستمی یکی از مهارت مهم شناختی افراد است و بازیوارسازی نیز مفهومی است که در سالهای اخیر مورد توجه پژوهشگران در حوزهی آموزش قرار گرفته است. هدف اصلی این پژوهش، سنجش تفکر سیستمی دانش آموزان در چند موقعیت متفاوت است. در حالت نخست، تفکر سیستمی دانشآموزان بدون هیچ گونه آموزشی مورد سنجش قرار میگیرد. در حالت دوم تفکر سیستمی دانشآموزان با رویکرد بازیوارسازی با استفاده از طراحی یک بازی مورد بررسی قرار گرفته است. در حالت سوم بازی وارسازی در کنار آموزش قرار گرفته و پس از آن تفکر سیستمی مورد ارزیابی قرار گرفته است.<br />این پژوهش، پژوهشی کاربردی است که با رویکرد کمی انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش دانشآموزان 10 تا 12 ساله منطقه بهمنی شهر بوشهر میباشد. پس از نمونهگیری تعداد 170 دانشآموز انتخاب شد. روش نمونهگیری، نمونهگیری در دسترس بود. این تعداد دانشآموز بر اساس اهداف و فرضیههای پژوهش به سه گروه تقسیمبندی شده و از طریق آزمون مقایسه میانگین، نتایج آنها با یکدیگر مقایسه شدند. برای تحلیل دادهها از نرمافزار SPSS استفاده شده است.<br />یافتههای پژوهش نشان میدهد که میانگین نمرات دانشآموزانی که با رویکرد بازی وارسازی ارزیابی شدهاند، تفاوت معناداری با نمرات دانشآموزانی که به صورت سنتی (و بدون آموزش) ارزیابی شدند، دارد. همچنین مشخص شد نمره تفکر سیستمی دانش آموزان در حالت آموزش (به همراه بازی وارسازی)، بیشتر از زمانی است که تنها از بازی وارسازی استفاده میکنند. همچنین بیشتر بودن نمره تفکر سیستمی دانش آموزان در حالت آموزش (به همراه بازی وارسازی) بیشتر از روش سنتی (و بدون آموزش) است.
تفکر سیستمی,بازیوارسازی,بازی,آموزش,یادگیری
https://www.smsjournal.ir/article_120683.html
https://www.smsjournal.ir/article_120683_6d54753835157325cac2d855fb7aefb5.pdf
انجمن مدیریت راهبردی ایران
فصلنامه مطالعات مدیریت راهبردی
2228-6853
2676-6744
12
45
2021
03
21
راهبردهای توسعه صنعت نساجی پیشرفته ایران
141
159
FA
سید وحید
عبادی
دانشگاه صنعتی اصفهان- دانشکده مهندسی نساجی
ebadi1388@yahoo.com
حنیف
کازرونی
گروه علوم و فناوری های دفاعی، پژوهشکده آماد، فناوری دفاعی و پدافند غیر عامل، دانشگاه عالی دفاع ملی و تحقیقات راهبردی، تهران، ایران
hanif.kazerooni@gmail.com
داریوش
سمنانی
استاد دانشکده مهندسی نساجی، دانشگاه صنعتی اصفهان
d_semnani@cc.iut.ac.ir
<strong>هدف و مقدمه:</strong> ظهور نسل جدید الیاف و منسوجات پیشرفته و استفاده از فناوریهای نوین در صنعت نساجی تحولی بزرگ در این صنعت کهن ایجاد نموده است. روند کلی صنعت نساجی در جهان حرکت به سمت تولید محصولاتی با تکنولوژی پیشرفته بوده که پارامترهای طراحی آنها منحصر به زیبایی ظاهری نبوده و بلکه هدف از تولید آنها به دست آوردن محصولاتی با عملکرد ویژه میباشد که عموماً تحت عنوان الیاف و منسوجات پیشرفته شناخته میشوند. انواع الیاف و منسوجات پیشرفته شامل منسوجات عمرانی، منسوجات کشاورزی، منسوجات صنعتی، منسوجات پزشکی و بهداشتی، منسوجات ورزشی، منسوجات هوشمند، منسوجات نانو، منسوجات نظامی است. این منسوجات امروزه در حوزههای مختلف نظیر حمل و نقل، فیلتراسیون، صنایع الکتریکی و الکترونیکی، مخازن ذخیره، مواد کامپوزیتی ضد خوردگی به کار میروند.<br />الیاف و منسوجات پیشرفته یک بخش استراتژیک و با اهمیت این صنعت محسوب شده که با توجه به اهمیت بالای آن همواره میبایست بهروزرسانی و توسعه یابد. بیشک این مدرنسازی بدون داشتن یک برنامه راهبردی مطلوب محقق نخواهد شد. به منظور ارائه یک برنامه راهبردی در حوزه الیاف و منسوجات پیشرفته، در مرحله اول میبایست جایگاه فعلی کشور به درستی روشن شود. همچنین باید ابعاد در حال رشد فناوریهای جدید در حوزه صنعت نساجی روشن شده و سپس نقاط قوت و ضعف و تهدیدات و فرصتهای پیش روی فنی و اقتصادی مشخص گردد. همچنین میبایست نیازهای حال و آینده کشور به صورت دقیق بررسی شده و سپس با در نظر گرفتن امکانات و ظرفیتهای بالفعل و بالقوه کشور در این حوزه و با توجه به اسناد بالادستی و نظرات خبرگان، راهبردهای توسعهی این صنعت در دهه آینده کشور تعیین و به صورت یک سند راهبردی تدوین گردد. از این رو، در این پژوهش با ارزیابی نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدات پیشروی کشور در این حوزه، تلاش میشود راهبردهای مناسب جهت توسعه این صنعت مهم تدوین و اولویتبندی گردد.<br /><strong>روششناسی:</strong> از آن جا که هدف اصلی این پژوهش تدوین راهبردهای توسعه صنعت نساجی پیشرفته کشور است، پژوهش حاضر بر مبنای هدف کاربردی و از منظر گردآوری دادهها یک پژوهش توصیفی - پیمایشی است. همچنین در این پژوهش از روش مصاحبه و تهیه پرسشنامه از متخصصین خبره این صنعت هم از مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی و هم از مراکز وابسته به نیروهای مسلح کشور استفاده شده است. برای تائید پایایی پرسشنامه نیز با استفاده از نرمافزار SPSS ضریب آلفای کرونباخ برای هر یک از مؤلفهها محاسبه شد. به منظور تدوین و انتخاب راهبردهای مناسب نیز در ابتدا از دو ماتریس ارزیابی عوامل خارجی و ارزیابی عوامل داخلی برای ارزیابی عوامل راهبردی تأثیرگذار در این حوزه استفاده گردید و سپس با استفاده از روش تجزیهوتحلیل SWOT راهبردهای ترکیبی تعیین گردید. در نهایت از روش ماتریس برنامهریزی استراتژیک کمی به منظور اولویتبندی راهبردهای تدوین شده برای صنعت نساجی پیشرفته کشور بهره گرفته شد.<br /><strong>یافتهها:</strong> مطابق نتایج ماتریس ارزیابی عوامل داخلی، مجموع امتیاز ماتریس عوامل داخلی بیشتر از 5/2 است. (58/2) که این موضوع به معنای غلبه نقاط قوت بر نقاط ضعف صنعت میباشد. نتایج نشان داد که امتیاز نهایی به دست آمده از ماتریس عوامل خارجی 37/2 بوده که بیانگر این مهم است که صنعت مذکور به لحاظ عوامل خارجی با تهدید مواجه است. به عبارت دیگر صنعت نتوانسته است از عواملی که فرصتها را ایجاد کردهاند بهرهبرداری کند و از عواملی که موجب تهدید میشود دوری کند.<br />پس از شناسایی و ارزیابی عوامل داخلی و خارجی، این عوامل از ماتریسهای عوامل داخلی و خارجی وارد ماتریس SWOT شده و راهبردهای ترکیبی تعیین گردید. با توجه به امتیاز نهایی حاصل از ماتریس عوامل داخلی که 58/2 و همچنین امتیاز نهایی حاصل از ماتریس عوامل خارجی که 37/2 بوده است وضعیت صنعت مورد بررسی در ناحیه مربوط به استراتژیهای رقابتی قرار میگیرد. این وضعیت ناشی از غلبه نقاط قوت داخلی بر نقاط ضعف و همچنین غلبه تهدیدات بر فرصتها است. نتایج ارزیابی ماتریس QSPM نشان داد که راهبرد افزایش تعامل و ارتباط صنایع دفاعی با دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی فعال در حوزه صنعت نساجی به منظور رفع نیازهای نیروهای مسلح کشور مهمترین راهبرد توسعه صنعت نساجی پیشرفته کشور در حوزه های امنیتی و دفاعی است.<br /><strong>بحث و نتایج:</strong> پ برای تدوین راهبردهای مطلوب در حوزه صنعت نساجی پیشرفته کشور ، عوامل مؤثر بر توسعه آن، نقاط قوت و ضعف این صنعت در حال حاضر و نیز فرصتها و تهدیدات پیشروی آن پشناسایی شد.ند همچنین با استفاده از ارزیابی این عوامل تأثیرگذار و ترکیب بهینه آنها به تعیین راهبردهای تهاجمی، رقابتی، محافظانه کارانه و تدافعی مناسب برای توسعه صنعت مذکور اقدام گردید. نتایج نشان داد که راهبردهای مطلوب برای توسعه صنعت مورد بررسی راهبردهای رقابتی است. راهبردهای قرار گرفته در این ناحیه در مرحله بعد با استفاده از ماتریس برنامهریزی استراتژیک کمّی اولویتبندی گردید. نتایج پژوهش بیانگر این است که راهبردهای افزایش تعامل و ارتباط صنایع دفاعی با دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی فعال در حوزه صنعت نساجی و دانشبنیان نمودن صنایع نساجی کشور از قویترین راهبردهای پیش رو برای توسعه صنعت نساجی پیشرفته کشور است. اقدامات مناسب برای دستیابی به این راهبرد میتواند شامل شناسایی دانشگاهها و مراکز علمی پیشرو در حوزه الیاف و منسوجات پیشرفته، تشکیل بانک اطلاعاتی اساتید و نخبگان علمی فعال در حوزه صنعت نساجی کشور، تشکیل بانک اطلاعاتی پروژهها، پایاننامهها و تحقیقات علمی دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی کشور در حوزه صنعت الیاف و نساجی و استفاده از ظرفیت و توانمندی مراکز و نخبگان شناسایی شده به منظور تولید الیاف و منسوجات مورد نیاز نیروهای مسلح کشور در قالب طرحهای پژوهشی و قراردادهای همکاری باشد.
مدیریت راهبردی,راهبردهای تهاجمی,راهبردهای رقابتی,راهبردهای محافظانه کارانه,راهبردهای دافعی
https://www.smsjournal.ir/article_121929.html
https://www.smsjournal.ir/article_121929_5a7961c0295bc67e6de4b62f0d8bcf65.pdf
انجمن مدیریت راهبردی ایران
فصلنامه مطالعات مدیریت راهبردی
2228-6853
2676-6744
12
45
2021
03
21
شناسایی ساختار دانشی، و روند پژوهشی با مدلسازی موضوعی حوزه قابلیتهای پویا
161
180
FA
علی
حیدری
0000-0002-6252-4999
دانشکده مدیریت دانشگاه تهران
aheidary@ut.ac.ir
مجتبی
تلافی داریانی
دانشآموخته کارشناسی ارشد، گروه مدیریت بازرگانی، دانشکده مدیریت، دانشگاه تهران
mojtabatalafi@ut.ac.ir
<strong>هدف و مقدمه:</strong> دیدگاه قابلیتهای پویا در پی آن است که توضیح مناسبی برای چگونگی مواجهه بنگاههای موفق با محیطهای بهشدت در حال تغییر کسبوکار و ایجاد مزیت رقابتی جهت پاسخگویی به تغییرات پیرامونی پیدرپی ارائه نماید. این دیدگاه یکی از برجستهترین نظریههای حوزه مدیریت است که زمینههای مختلف آن را تحت تأثیر قرار داده است. با این وجود، دغدغههای تأملبرانگیزی درباره ساختار فکری پیشینه تحقیق این دیدگاه و حوزه پژوهشی مربوط به آن مطرح گردیده است. پراکندگی و درهمریختگی پایههای نظری، تکثر و تنوع گیجکننده مفهومپردازیها، فقدان چارچوبی جامع از بینشهای موجود، ادراکات و یافتههای ازهمگسیخته و فقدان انسجام در بدنه دانش نمونههایی از این دغدغهها هستند. بر این اساس، پژوهش حاضر به دنبال آن است که با مرور جامع مستندات علمی منتشرشده در حوزه قابلیتهای پویا به توسعه بینشی کلنگرانه نسبت به ساختار و روند موضوعی این حوزه پرداخته و در پاسخگویی به دغدغههای مذکور که هویت پیشینه تحقیق را بهعنوان یک کل واحد به چالش کشیدهاند، سهیم گردد.<br /><strong>روششناسی</strong>: پژوهش حاضر از رویکرد متنکاوی و روش مدلسازی موضوعی استفاده کرده است. این رویکرد و روش ابزاری قدرتمند است که با تکیه بر آن میتوان حجم عظیمی از مستندات را در مدت زمانی کوتاه و با کارایی لازم تحلیل نمود. به این منظور، ابتدا، مقالههای نشریات انگلیسیزبان که با موضوع قابلیتهای پویا در ارتباط بوده و تا ابتدای سال 2019 میلادی در یکی از پایگاهدادههای وبآوساینس یا اسکوپوس نمایه شدهاند، بهعنوان مجموعه مستندات مورد بررسی گردآوری شد. سپس، با توجه به اینکه چکیده یک پژوهش عصاره یافتههای اصلی آن محسوب میگردد و منعکسکننده نکات برجسته آن مطالعه میباشد، چکیدههای مستندات گردآوریشده بهعنوان مجموعه متون مورد نیاز برای تحلیل متنکاوی در نظر گرفته شد. پس از ذخیره اطلاعات کتابشناختی مستندات بازیابیشده و حذف اسناد تکراری یا موارد فاقد چکیده، تعداد این چکیدهها به 4206 مورد رسید. در مرحله بعد، بهمنظور پیشپردازش و پاکسازی مجموعه متون جمعآوریشده، اقداماتی نظیر یکسانسازی حروف بزرگ و کوچک کلمات، حذف اعداد و علائم نقطهگذاری، حذف کلمات زائد و ادغام کلمات همریشه با یکدیگر صورت پذیرفت. علاوه بر این، با استفاده از یکی از شاخصهای ارزشگذاری متداول، کلمات فاقد ارزش کافی شناسایی و حذف گردیدند. در نهایت نیز با بهکارگیری الگوریتم تخصیص پنهان دیریکله، مدلسازی موضوعی چکیدههای جمعآوریشده صورت گرفت که در نتیجه آن ساختار موضوعی مستندات و روند زمانی هر یک از موضوعات حاصل گردید.<br /><strong>یافتهها:</strong> در نتیجه، ساختار موضوعی و روند موضوعی حوزه قابلیتهای پویا بهدست آمد. منظور از ساختار موضوعی، دوازده موضوع برجسته در حوزه قابلیتهای پویا است که در نتیجه مدلسازی موضوعی نمایان گردید و منظور از روند موضوعی نیز روند انتشار مستندات علمی مرتبط با هر یک از این موضوعات میباشد. هر موضوع گروهی از کلمات است که یک توزیع احتمالی از کل کلمات چکیدهها را در بر دارد. در این گروه، کلماتی که بیشترین نسبت احتمال را دارند، نمایانگر زمینه موضوعی غالب هستند. موضوعات بهدستآمده عبارت اند از: 1. عملکرد بنگاه (معطوف به ارتباط بین قابلیتهای پویا و عملکرد بنگاه)، 2. پیامدهای سازمانی (معطوف به پیامدهای عملیاتی قابلیتهای پویا برای سازمانها)، 3. تغییر سازمانی (معطوف به نقش تحولآفرین قابلیتهای پویا در سازمانها)، 4. چارچوب نظری (معطوف به مفهوم، مبانی، مفروضات، پیشینه و تکامل نظری قابلیتهای پویا)، 5. مزیت رقابتی (معطوف به نقش قابلیتهای پویا در ایجاد مزیت رقابتی بنگاهها)، 6. اتحاد فناورانه (معطوف به قابلیت اتحاد فناورانه بهعنوان یک قابلیت پویا)، 7. نوآوری محصول/خدمت (معطوف به قابلیت نوآوری بهعنوان یک قابلیت پویا)، 8. عملکرد نوآوری (معطوف به ارتباط بین قابلیت پویای نوآوری و عملکرد سازمان)، 9. شبکه دانش (معطوف به قابلیتهای شبکهسازی و مدیریت دانش بهعنوان قابلیتهای پویا)، 10. بازار بینالمللی (معطوف به نقش قابلیتهای پویا در پاسخگویی بنگاهها به نیاز ایجاد مزیت رقابتی در مواجهه با محیطهای دائماً در حال تغییر بینالمللی)، 11. فناوری اطلاعات (معطوف به قابلیتهای پویای مبتنی بر فناوری اطلاعات و سیستمهای اطلاعاتی) و 12. زنجیره تأمین (معطوف به قابلیتهای پویای زنجیره تأمین و عملیات). روند موضوعی بهدستآمده بیان نمود که از میان این موضوعات، موضوع 8 (یعنی عملکرد نوآوری) یک موضوع نوظهور در حوزه قابلیتهای پویا بهشمار میرود و همچنین سایر موضوعات نیز روند رو به رشدی در سالهای اخیر داشتهاند.<br /><strong>بحث و نتایج:</strong> در این مطالعه تکمیلی، میتوان نتایج مدلسازی موضوعی را در قالب پرسشنامه یا مصاحبه به خبرگان حوزه قابلیتهای پویا عرضه نمود تا از بازخورد تخصصی آنها برای دستیابی به تفسیر و مفهومسازی متقنتر بهرهمند شد. علاوه بر این، شایان ذکر است که استفاده از رویکرد متنکاوی و روش مدلسازی موضوعی در مقایسه با بهرهگیری از رویکردهای مروری متداول مانند روشهای فراترکیب و مرور نظاممند پیشینه تحقیق، تنها بینش کلنگرانهای را فراهم میآورد که از دید برخی محققان محدودیت این نوع از تحلیلها محسوب میگردد. بنابراین، محققان میتوانند به توسعه روشهای خاصی از متنکاوی پرداخته تا محدودیت مذکور بهقدری مرتفع گردد و یا آنکه در مواردی از این روشها استفاده نمایند که مزایای این قسم از تحلیلها (مانند: تحلیل سریع حجم عظیمی از متون، پرهیز از قضاوتهای ذهنی و توسعه یک چشمانداز کلان نسبت به ساختار دانشی و روند پژوهشی یک حوزه مطالعاتی) بر محدودیت آنها غلبه نماید. همچنین به محققان علاقهمند به مطالعه در زمینه قابلیتهای پویا پیشنهاد میشود که قلمرو مربوط به هر یک از موضوعات شناساییشده در پژوهش حاضر را بهتفکیک مورد وارسی دقیق قرار داده تا به ساختار ارائهشده در این تحقیق عمق ببخشند و لایههای زیرین آن را نیز احصاء نمایند. در این میان، با توجه به نتایج حاصل، پرداختن به موضوعات عملکرد و نوآوری از اولویت بالاتری در پیشینه تحقیق قابلیتهای پویا برخوردار میباشد. علاوه بر این، شایان ذکر است که با توجه به محدودبودن تعداد مستندات مرتبط با هر یک از این موضوعات، پژوهشگران میتوانند برای دستیابی به این مهم از روشهای کیفی نیز در کنار تکنیکهای متنکاوی و علمسنجی بهره بگیرند.
قابلیتهای پویا,مدلسازی موضوعی,متنکاوی,ساختار دانشی,روند پژوهشی
https://www.smsjournal.ir/article_122163.html
https://www.smsjournal.ir/article_122163_dd0575edfbb61647295b147c0280bbb7.pdf
انجمن مدیریت راهبردی ایران
فصلنامه مطالعات مدیریت راهبردی
2228-6853
2676-6744
12
45
2021
03
21
سناریوهای آیندهی مشارکت عمومی در خطمشیگذاری ایران
181
204
FA
وجه الله
قربانی زاده
دانشیار گروه مدیریت دولتی دانشگاه علامه طباطبائی
vghorbanizadeh@gmail.com
رسول
معتضدیان
دانشجوی دکتری مدیریت دولتی دانشگاه علامه طباطبائی
motazedianr@yahoo.com
داود
حسین پور
دانشیار گروه مدیریت دولتی دانشگاه علامه طباطبائی
dhp748@gmail.com
عباسعلی
رهبر
دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبائی
ab.rahbar@yahoo.com
<strong>مقدمه و هدف:</strong> منشأ مشارکت عمومی در فرآیند تصمیمگیریهای سیاسی به دموکراسی در یونان باستان بازمیگردد و در قرنهای بعد در معرض تغییرات مداوم بوده است. پس از یک مرحله بیتوجهی در نیمه نخست قرن بیستم، از دهه 1960، مشارکت عمومی بهعنوان یک ابزار اساسی توسط دولتها برای تقویت مشروعیت، اعتماد عمومی به دولت و بهبود شفافیت فرآیندهای تصمیمگیری مورد استفاده قرار گرفت و به شکلی ویژه در سالهای اخیر با گسترش انقلابی فناوری اطلاعات و ارتباطات از اهمیت بالایی برخوردار شده است. در ایران نیز این موضوع بهتازگی مورد توجه خطمشیگذاران قرار گرفته است. بااینحال، در حال حاضر در ایران شهروندان کمتر در فرایند خطمشیگذاری عمومی نقش ایفا مینمایند. بهطوریکه این کمبود بهعنوان یک چالش و ضرورت تعامل سیستم خطمشیگذاری عمومی با شهروندان و جامعه مدنی بهعنوان یک نیاز اساسی مطرح گردیده است و نیازمند پژوهش است. علیرغم بحثهای دانشگاهی زیادی که در زمینه مشارکت عمومی وجود دارد، در مورد اینکه تا چه میزان امکان بهکارگیری سازوکارهای مشارکت مستقیم در خطمشیگذاری در آینده ایران وجود دارد، پژوهشی انجام نشده است. ازاینرو، هدف این پژوهش بررسی سناریوهای آینده مشارکت عمومی در خطمشیگذاری است.<br /><strong>روششناسی:</strong> پژوهش حاضر از نظر رویکرد، آیندهپژوهانه است. آیندهپژوهی دارای روشهای چندگانهای است، در این پژوهش از روش برنامهریزی سناریو بهعنوان روش اصلی استفاده شد. برای رسیدن به سناریوهای نهایی نقشه راه چهار مرحلهای تنظیم شد. مرحله اول از فرایند این پژوهش به ادبیات اختصاص داشت. در مرحله دوم پژوهش پیشرانهای تأثیرگذار بر مشارکت عمومی در خطمشیگذاری شناسایی شد. برای این منظور، ابتدا پیشرانهای شناسایی شده در مرحله اول جهت تصحیح و تکمیل در اختیار خبرگان قرار گرفت و پس از مصاحبه با خبرگان پژوهش، از تکنیک تحلیل تم به منظور دستهبندی پیشرانهای نهایی استفاده شد. در نهایت پس از شناسایی پیشرانهای نهایی، ماتریس تأثیرات متقابل تشکیل شد و با رویکرد پنل خبرگی تکمیل گردید. بر اساس رویکرد تحلیل اثرات متقابل، مهمترین عدم قطعیتهای مرتبط با موضوع پژوهش شناسایی شدند. در مرحله سوم، بر اساس عدم قطعیتهای شناسایی شده مرتبط با موضوع، پرسشنامههای عدم قطعیت طراحی شد. پرسشنامههای طراحی شده میان جامعه آماری توزیع گردید. نتایج بهدستآمده از پرسشنامههای عدم قطعیت، ورودی لازم برای ساخت سناریوها را فراهم آورد. در مرحله نهایی پژوهش، پس از شناسایی عدم قطعیتهای بحرانی، چارچوب سناریوها طراحی و به توصیف آنها پرداخته شد.<br /><strong>یافتهها:</strong> یافتههای پژوهش نشان داد آیندهی مشارکت عمومی در خطمشیگذاری از پیش معین نیست و متأثر از دو عدم قطعیت است؛ از یک سو نوع حکومت میتواند بر وضعیت مشارکت عمومی در خطمشیگذاری تأثیر بگذارد و از سوی دیگر فرهنگ ملی در این عرصه به دلایل مختلف میتواند مشارکتی یا اقتدارطلبی باشد. بدین ترتیب وضعیت مشارکت عمومی در خطمشیگذاری متفاوت خواهد بود. در همین رابطه چهار سناریوی دموکراسی تفاهمی (از تقاطع فرهنگ مشارکتی و حکومت دموکراتیک)، دموکراسی اکثریتی (از تقاطع فرهنگ اقتدارطلبی و حکومت دموکراتیک)، اقتدارگرایی انتخاباتی (از تقاطع فرهنگ مشارکتی و حکومت اقتدارگرا) و سیستم بسته (از تقاطع فرهنگ اقتدارگرایی و حکومت اقتدارگرا) مورد بررسی قرار گرفت.<br /><strong>بحث و نتایج:</strong> از میان سناریوهای پژوهش، تنها در دو سناریوی دموکراسی تفاهمی و دموکراسی اکثریتی امکان مشارکت وجود دارد. بااینحال، مشارکت قوی تنها در سناریوی دموکراسی تفاهمی میتواند تحقق یابد. دلیل آن نیز این است که هر چه در یک سیستم سیاسی رأیدهندگان در انتخابات نفوذ بالایی داشته باشند، نفوذ کمتری بهوسیله مشارکت مستقیم میتواند اعطا شود و بالعکس. بهگونهای که در دموکراسیهای اکثریتی مشارکت مستقیم چندان معنایی ندارد، چراکه رقابتهای انتخاباتی را کماهمیت میکند. بدین صورت که رأیدهندگان کانالهای مشارکتی دیگری غیر از انتخابات برای نفوذ بر تصمیمات مجلس در اختیار دارند و در نتیجه ممکن است تمایل زیادی برای شرکت در انتخابات از خود نشان ندهند.<br /> بر اساس نتایج پژوهش؛ پیشنهادها زیر برای ایران قابل ارائه است: (1) پیشنیاز مشارکت، شهروندان آگاه و توانمند است و برای این منظور تقویت ابزارهای دموکراسی (رسانههای آزاد، احزاب قوی، جامعه مدنی قوی) بسیار بااهمیت است، چراکه مشارکت شهروندان حاصل دانش شخصی، اعتماد و تبلیغات است. ازاینرو، وجود احزاب و جامعه مدنی قوی و پاسخگو بسیار مهم است و در غیر این صورت به یکی از نقاط ضعف مشارکت مستقیم تبدیل میشود. (2) بر اساس ساختار سیاسی و بافت فرهنگی از سازوکار مشارکتی خاصی استفاده شود. که در ایران به نظر میرسد دموکراسی اکثریتی با توجه به فرهنگ سیاسی جوابگوتر است و در دموکراسیهای اکثریتی همچنان که بیان شد مشارکت مستقیم چندان معنادار نیست. (3) بااینحال، در سالهای اخیر با توجه به رشد آگاهیهای مردم و تکنولوژی و از طرف دیگر بیاعتمادی نسبت به سیاستمداران، منجر به این شده است که موضوع مشارکت مستقیم در خطمشیگذاری، در دموکراسیهای اکثریتی نیز مطرح شود. چنانچه خواسته شود از این ابزارها استفاده شود، باید سازوکارهای مشارکت مستقیم (مانند رفراندوم و ابتکارات) جزئی از قانون اساسی شود و شرایط استفاده از آن نیز تعیین شود. (4) برای نهادینه شدن مشارکت مستقیم در ایران بهتر است با توجه به فرهنگ سیاسی، وسعت کشور و جدید بودن این موضوع، از سطح محلی شروع شود. همچنین در این زمینه گفتمان سازی صورت گیرد. (5) در نهایت، فرهنگ سیاسی مشارکت مستقیم یک فرآیند یادگیری جمعی است که برای توسعه نیاز به زمان دارد و همچنین امکانهایی برای اصلاح خطاها.
خطمشیگذاری,مشارکت عمومی,برنامهریزی سناریو,نیروهای پیشران,تحلیل اثرات متقابل,عدم قطعیت
https://www.smsjournal.ir/article_122165.html
https://www.smsjournal.ir/article_122165_0fefc1b83d41efc982ae612c75c62ca7.pdf
انجمن مدیریت راهبردی ایران
فصلنامه مطالعات مدیریت راهبردی
2228-6853
2676-6744
12
45
2021
03
21
سطحبندی ساختاری اهداف استراتژیک در شرکت فولاد آلیاژی ایران
205
224
FA
حسین
محبی
0000-0003-3859-8936
گروه مدیریت, دانشکده علوم انسانی, دانشگاه میبد
h.mohebbi@meybod.ac.ir
یاسر
امیری
کارشناسی ارشد رشته مدیریت اجرایی، دانشکده مدیریت، دانشگاه آزاد اسلامی واحد یزد
yaucer.amiri@gmail.com
<strong>مقدمه و هدف:</strong> ترسیم نقشه اهداف استراتژیک، ابزاری موثر برای ایجاد همراستایی میان اهداف استراتژیک با استراتژیهای سازمان و نشان دادن روابط علت و معلولی میان اهداف استراتژیک، گامی برای ارتقای اثربخشی شرکت تلقی میشود. در فضای تجربی سازمانها، ترسیم نقشه اهداف استراتژیک بهصورت شهودی صورت میگیرد. با روش شهودی، ارتباط علت و معلولی بین اهداف استراتژیک در لایههای مختلف کاملاً روشن نیست و مشخص نیست که کدام اهداف استراتژیک باهم ارتباط دارند. بنابراین، نیاز به ارائـه روشی قضاوتی بر مبنای ریاضیات مانند مدلسازی ساختاری تفسیری برای ترسیم نقشه اهداف استراتژیک ضروری است. مدلسازی ساختاری تفسیری، روشی برای ساخت و درک ارتباطهای میان عناصر سیستم پیچیده بر مبنای نظرات خبرگان است. مسئله این پژوهش، مشخص نبودن روابط علت و معلولی بین اهداف استراتژیک در سطوح کارکـردی شرکت فولاد آلیاژی ایران میباشد. بنابراین، هـدف این پژوهش، سطحبندی اهداف استراتژیک بهصورت لایههای چندگانه در 4 منظر کارت امتیازی متوازن در شرکت فولاد آلیاژی ایران است که در هر لایه نیز اهداف چندگانه مد نظر قرار میگیرد.<br /><strong>روششناسی:</strong> نوع این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ نحوه گردآوری دادهها، توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش، 34 نفر از مدیران عالی و کارشناسان خبره شرکت فولاد آلیاژی ایران است. در این پژوهش، با استفاده از مطالعات کتابخانهای (بررسیهای اسنادی، مطالعه کتب و نشریات داخلی و خارجی و جستجو در پایگاههای اطلاعاتی) و مطالعات میدانی (مصاحبه و پرسشنامه) نسبت به جمعآوری دادههای مورد نیاز اقدام شده است. در پرسشنامه این پژوهش رابطه تمامی اهداف از نظر چگونگی ارتباط و تأثیر آنها بر یکدیگر مورد سؤال قرار گرفته است. با توجه به 17 هدف استراتژیک شرکت فولاد آلیاژی ایران تعداد سؤالات پرسشنامه، 136 عدد حاصل شد. برای بهبود عملکرد محاسبات و تجزیه وتحلیلها از نرمافزار Matlab برای ترسیم روابط علت و معلولی میان اهداف استراتژیک این شرکت از طریق مدلسازی ساختاری تفسیری در 4 منظر کارت امتیازی متوازن استفاده شد.<br /><strong>یافتهها:</strong> یافتههای پژوهش با استفاده از مدلسازی ساختاری تفسیری و نرمافزار Matlab نشان داد: روابط بین اهداف استراتژیک شرکت فولاد آلیاژی ایران در کارت امتیازی متوازن در 6 لایه سطحبندی شدند. به لحاظ قدرت نفوذ و میزان وابستگی، اهداف «افزایش سرمایـهگذاری جهت تکمیل طرحهای کارآمد نیمهتمام در شرکت فولاد آلیـاژی ایران»" و «گسترش تعاملات میان صنعت فولاد آلیـاژی ایران و مراکز علمی پژوهشی» اثرگذارترین اهداف هستند که در سطح 6 قرار گرفتند. در سطح پنجم، فقط هدف «توسعه زیرساختهای فناوری اطلاعات» قرار گرفت که در دسته اهداف مستقل (نفوذ) قرار دارد. در سطح چهارم دو هدف «جذب نیروی انسانی کارآمد» و «ارتقای عملکرد مدیریت دانش و اطلاعات» قرار گرفتند که در دسته اهداف مستقل قرار دارند. در سطح سوم، هفت هدف «ارتقای سطح توانمندی کارکنان»، «مدیریت بهینه فناوری»، «توسعه فناوریهای برتر»، «ارتقای کیفیت محصولات»، «توسعه ظرفیتهای تولیدی»، «تأمین پایدار مواد اولیه، اقلام، قطعات و تجهیزات» و «ارتقای عملکرد اجتماعی» قرار گرفتند که در دسته اهداف پیوندی (ارتباطی) میباشند. در سطح دوم، دو هدف «افزایش ضریب بهرهبرداری از تجهیزات» و «استفاده بهینه از داراییها» قرار گرفتند که در دسته اهداف وابسته قرار دارند. در نهایت، در سطح اول، سه هدف «تقویت برند در بازارهای هدف اقتصادی»، «افزایش رضایت مشتری» و «رشد سودآوری» قرار گرفتند که بهعنوان وابستهترین اهداف شناخته شدند.<br /><strong>بحث و نتیجهگیری:</strong> شرکت فولاد آلیاژی ایران، با تقویت زیرساختهای خود در زمینه نیروی انسانی و فناوری اطلاعات و نیز توسعه و بهبود سیستمهای اتوماسیون و پردازش اطلاعات قادر خواهد بود تا فرآیندهای داخلی خود را بهبود داده و در وهله اول به افزایش بهرهوری دست یافته و در وهله دوم ضمن تقویت برند خود در بازار و جلب رضایت مشتری به رشد سودآوری دست پیدا کند. همچنین، نتایج این پژوهش به لحاظ مدل ساختاری تفسیری ارائه شده و تحلیل MICMAC هماهنگ و همراستا با منطق منـاظر چهارگانه کارت امتیازی متوازن و دنیای واقعی است. لذا، پنج هدف واقع در سطوح زیرین مدلسازی ساختاری تفسیری، همگی در منظر رشد و یادگیری کارت امتیازی متوازن و در تحلیل MICMAC نیز بهعنوان محرکهای دیگر اهداف و جزء ناحیه نفوذ قرار دارند که روابط علت و معلولی میان این اهداف در نقشه اهداف استراتژیک با چارچوب کارت امتیازی متوازن و دنیای واقعی منطبق است. علاوه بر این، تمام اهداف در سه ناحیه نفوذ، پیوندی و وابسته قرار گرفتند و هیچ هدف ناسازگار و خودمختاری در نتایج مشاهده نشد. در ضمن، یافتههای این پژوهش در عمل شرکت فولاد آلیاژی ایران را قادر خواهد ساخت تا درک بهتری از روابط اهداف خود داشته باشد و برای نیل به اهداف و اولویتبندی و بودجهبندی آنها، آگاهانه اقدام نماید.
مدلسازی ساختاری تفسیری,کارت امتیازی متوازن,نقشه استراتژی,اهداف استراتژیک
https://www.smsjournal.ir/article_106647.html
https://www.smsjournal.ir/article_106647_9852eff1b82cc820dafd81c110234eda.pdf
انجمن مدیریت راهبردی ایران
فصلنامه مطالعات مدیریت راهبردی
2228-6853
2676-6744
12
45
2021
03
21
تبیین پیشایندهای راهبردی توسعه کسبوکارهای خانگی
225
243
FA
محمدرضا
فلاح
0000-0003-2889-8492
گروه مدیریت،دانشکده علوم انسانی، دانشگاه حضرت معصومه (س) قم، ایران
mfallah@hmu.ac.ir
<strong>هدف و مقدمه</strong>: با توجه به تنوع و محدودیتهای منابع و همچنین پیچیدگی، پویایی و تغییرات فزاینده فضای کسبوکار، توسعه مشاغل خانگی را میتوان یکی از مؤثرترین استراتژی دولتها برای ایجاد شغل، تولید ثروت و مبارزه با فقر بهحساب آورد. بااینوجود، در حال حاضر توسعه کسبوکارهای خانگی با موانع و چالشهای بسیار زیادی مواجه شده که این موضوع شناسایی بازیگران اصلی و روابط بین آنها را ضروری ساخته است. با توجه به اهمیت توسعه کسبوکارهای خانگی و نقش این نوع کسبوکارها در توسعه پایدار، هدف غایی این تحقیق ارائه چارچوبی برای شناسایی و تبیین پیشایندهای راهبردی توسعه کسبوکارهای خانگی است. ازاینرو، سؤال اصلی پژوهش این است که چه عوامل و بازیگرانی در موفقیت کسبوکارهای خانگی نقش دارند؟ و روابط بین این عوامل چگونه بوده؟ و چه راهبردهایی مناسب توسعه این نوع کسبوکارها میباشد؟ و درنهایت چارچوب مناسب برای توسعه کسبوکارهای خانگی چگونه است؟<br /><strong>روششناسی:</strong> رویکرد تحقیق حاضر کیفی، ازنظر هدف، کاربردی و ازنظر ماهیت دادهها و روش، توصیفی- تحلیلی است. جامعه آماری تحقیق از فعالان، متخصصان و خبرگان حوزه مشاغل خانگی بهخصوص افرادی تشکیلشده است که تألیفات و تحقیقاتی در این زمینه داشتهاند . با روش نمونهگیری گلوله برفی، دادههای مصاحبه در نمونه 13 نفری به مرحله اشباع رسید. در این مطالعه از مصاحبه نیمه ساختاریافته برای گردآوری دادهها و از تحلیل مضمون شش مرحلهای براون و کلارک (2066) برای تجزیهوتحلیل استفادهشد. در راستای بررسی روایی ابزار تحقیق، مصاحبهها با دقت نظر کافی ثبت و ضبطشده و پس از کدگذاری، از برخی خبرگان واجد شرایط که دارای توانمندی و شایستگی لازم بودند، خواستهشده تا مجدداً به بررسی و اظهارنظر درباره مفاهیم ساختهشده پرداخته و درنهایت، مصاحبهها را فرد آگاه به پیشینه تحقیق مجدد کدگذاری شد. برای محاسبه پایایی مصاحبهها نیز از روش محاسبه توافق بین دو کدگذار استفادهشده است. همچنین در این پژوهش برای اعتباربخشی یافتههای تحقیق ابتدا چهار مصاحبه بهصورت تصادفی به یک همکار دادهشده و از وی درخواست گردید تا متن را کدگذاری نماید. سپس از ضریب کاپا برای پایایی یافتهها استفاده شد که مقدار ضریب کاپا بهدستآمده (860/0) نشان میدهد که توافق بالایی بین مرورگران وجود داشته و ازنظر کیفیت شاخصهای احصا شده مورد تأیید خبرگان قرار دارد.<br /><strong>یافتهها:</strong> درنتیجه تجزیهوتحلیل یافتهها بر اساس تحلیل مضمون درنهایت 35 کد بهعنوان مضامین اولیه، چهار کد بهعنوان مضامین سازماندهنده و دو کد بهعنوان مضامین فراگیر برچسبگذاری شد. لذا ، نتایج تحلیل مضمون دادهها نشان میدهد پیشایندهای راهبردی توسعه کسبوکارهای خانگی را میتوان در دودسته طبقهبندی نمود که تعامل پویای آنها با یکدیگر میتواند موجب نوعی همافزایی مشترک گردد. دسته اول که «زمینهساز» نامیده میشوند و ماهیت برونزا و نقش تسهیلکننده دارند، تحت کنترل محیط بوده و کسبوکارهای خانگی باید با اتخاذ تدابیر و راهبردهای فعال، این عوامل را اداره و کنترل نمایند. دسته دوم که از آنها بهعنوان «توانمندساز» نامبرده میشود ماهیت درونی داشته و تحت کنترل شرکتها قرار دارد و عاملی برانگیزاننده و محرک محسوب میشود. این عامل در ساختار خود موجب بسترسازی و ایجاد انگیزه لازم جهت موفقیت کسبوکارهای خانگی میگردد. تعامل عوامل توانمندساز (محرک) و زمینهساز (تسهیلگر) نیازمند یک جریان قوی و مؤثری است که بتواند بهصورت همزمان این عناصر را به یکدیگر پیوند دهد تا شوکهای مؤثری را در کسبوکارهای خانگی ایجاد نمایند. در این مطالعه اتصال و هم آفرینی این دو عامل به نام «همافزایی مشترک» تعریفشده است. با توجه به پیچیدگی، پویایی و تحرکات مستمر فضای کسبوکارهای خانگی، «همافزایی مشترک» نیز نیازمند جریانات تعاملی دیگری است که بتواند نوآوری و اعتماد را درون کسبوکارهای خانگی ایجاد نماید؛ که در این مطالعه از عنوان «ظرفیتسازی پویا» برای جریانات تعاملی استفادهشده است که دربرگیرنده «سرمایه اجتماعی» و «نوآوری باز» است.<br /><strong>بحث و نتایج:</strong> نتایج نشان میدهد که برای توسعه مشاغل خانگی میبایست بهطور همزمان به عوامل درونی و بیرونی تأکید کرد که به معنی همافزایی مشترک است. دراینبین، عوامل برونزا، ابزارها و راهبردهای هستند که شرایط و بسترهای مناسبی را برای تسهیل توسعه کسبوکارهای خانگی فراهم میآوردند که میتوان به ایجاد بازارچههای دائمی عرضه محصولات خانگی، دسترسی به کانالهای توزیع و بازار هدف، بهبود فضای کسبوکار، حمایت قانونی از مشاغل خانگی، حذف قوانین و مقررات اداری دستوپاگیر و تمرکززدایی فرایند تصمیمگیری و تفویض اختیار بیشتر به نهادهای محلی، استفاده از شبکهها و رسانههای اجتماعی و توسعه تجارت الکترونیک اشاره نمود. عوامل درونزا نیز ابزارهای توانمندساز، محرک و مشوق توسعه کسبوکارهای خانگی هستند که در این خصوص میتوان به ارائه آموزشهای متنوع، مستمر و حرفهای، نوع و بخشبندی بازار، توجه به برندسازی، آموزش قیمتگذاری رقابتی، آشنایی با روشهای مختلف بازاریابی بخصوص بازاریابی در رسانهها و شبکههای اجتماعی، توسعه ریسکپذیری، تعهد کاری و استقلال کاری اشاره نمود.<br />علاوه بر همافزایی مشترک، تعاملات چندگانه بین بازیگرانی که موجب تقویت نوآوری و خلاقیت میشوند و عواملی که اعتماد و روابط پایدار را بهوجود میآورند موجب ظرفیتسازی پویا و درنتیجه توسعه کسبوکارهای خانگی میشوند. دراینبین یکی از ابزارهای تعاملی توسعه کسبوکارهای خانگی تمرکز بر نوآوری و بهخصوص نوآوری باز است که بر خرید فناوری و ثبت اختراع، اخذ مجوز و سرمایهگذاری مشترک، اعطای مجوز و خرید لیسانس و خلق شرکتهای مشترک و زایشی تمرکز دارد. دراینبین، سرمایه اجتماعی نیز در ظرفیتسازی و توسعه کسبوکارهای خانگی نقش مهمی دارد. سرمایه اجتماعی با ایجاد روابط تعاملی و مستمر همراه با اعتماد بر مبنای دید مشترک، باعث نوعی فرهنگسازی در عرصه تبادل و تسهیم دانش شده و علاوه بر انعطافپذیر نمودن مرزهای بنگاهها، موجب تسهیل جریان ورود و خروج دانش میگردد. در این خصوص با توسعه عدالت اجتماعی، ایجاد دید و بصیرت مشترک و همچنین ایجاد روابط شبکهای بین کسبوکارهای خانگی میتوان زمینه بازتولید سرمایه اجتماعی در این نوع کسبوکارها و درنتیجه توسعه کسبوکارهای خانگی را فراهم نمود.
کسبوکارهای خانگی,همافزایی مشترک,ظرفیتسازی پویا,توانمندسازها,زمینهسازها
https://www.smsjournal.ir/article_121773.html
https://www.smsjournal.ir/article_121773_1b49b9e2b8630b118d70e9761abcdd45.pdf
انجمن مدیریت راهبردی ایران
فصلنامه مطالعات مدیریت راهبردی
2228-6853
2676-6744
12
45
2021
03
21
طراحی مدل کسبوکار بانکداری باز در پرتوی نوآوری باز
245
268
FA
مهسا
اسدالله
دانشجوی دکتری تخصصی مدیریت بازاریابی، گروه مدیریت بازرگانی، دانشکده علوم انسانی، واحد قم، دانشگاه آزاد اسلامی، قم، ایران.
mahssa2002us@yahoo.com
رسول
ثانوی فرد
استادیار، گروه مدیریت بازرگانی، دانشکده علوم انسانی، واحد قم، دانشگاه آزاد اسلامی، قم، ایران (نویسنده مسئول).
dr.sanavifard@gmail.com
علی
حمیدی زاده
استادیار، گروه مدیریت دولتی، دانشکده مدیریت و حسابداری، پردیس فارابی دانشگاه تهران، قم، ایران.
hamidizadeh@ut.ac.ir
<strong>هدف و مقدمه:</strong> فناوری مالی پارادایم جدیدی در فناوری اطلاعات به وجود آوردهاند و باعث نوآوری در صنعت خدمات مالی شدهاند. آنها با تغییر قوانین بازی و بهرهگیری از نوآوری مخرب توانستهاند بازارهای مالی سنتی را دگرگون سازند. چشمانداز فعالیت این شرکتهای نوپا حرکت از «بانکداری باز» به سوی «نوآوری باز» است. هدف پژوهش حاضر شناسایی ابعاد و ارائه مدل کسبوکار بانکداری باز در پرتوی ظهور نوآوری باز در صنعت بانکداری کشور به همراه پیشرانها و پیامدهای مربوط به آن میباشد.<br /><strong>روش شناسی:</strong> پژوهش حاضر از روش تحقیق آمیخته (کیفی-کمّی) استفاده نموده است. در ابتدا با مرور پیشینه و نظرسنجی از 34خبره با استفاده از تکنیک دلفی، مدل مفهومی پژوهش شناسایی گردید و سپس جهت اعتبارسنجی مدل، از پرسشنامه محققساخته 40 سئوالی استفاده شده و در بین نمونه آماری متشکل از 361 نفر از کارکنان و مدیران شبکه بانکی کشور که از روش احتمالی خوشهای انتخاب شدند توزیع گردیده است. برای تحلیل دادهها از نرمافزار اسمارت PLS استفاده شده است. برای آزمونهای پایایی از ضریب آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی و برای سنجش روایی واگرا از آزمون فورنل و لارکر استفاده گردیده است. آزمون نیکویی برازش نیز قدرت پیشبینی مدل را قوی نشان میدهد.<br /><strong>یافتهها:</strong> نتایج نشان میدهد ساختار موسسات مالی، توسعهدهندگان فناوریهای مالی و مدلمنظومهای محیط کسبوکار بر مدل بانکداری باز تاثیر مثبت میگذارد، لکن بخشبندی مشتریان بر مدل بانکداری باز فاقد تاثیر است. همچنین مدل کسبوکار بانکداری باز بر بهبود فضای کسبوکار و بهبود عملکرد سازمانی تاثیرگذار است، ولی بر پذیرش بانکداری مجازی فاقد تاثیر میباشد.<br /><strong>بحث و نتایج:</strong> با توجه به تایید فرضیه 1 مبنی بر تاثیر ساختار موسسات مالی بر مدل کسبوکار بانکداری باز، میتوان گفت برای بهبود مدل کسبوکار بانکداری باز و ایجاد هماهنگی با خدمات مالی الکترونیکی که دارای سرعت بیشتری میباشند، ساختارهای بزرگ و پیچیده موسسات مالی میبایست چابکتر گردد و سعی در استفاده از ساختارهای مسطحتر و افقیتر داشته باشند تا بدین ترتیب چرخه توسعه محصولات و خدمات بانکی کوتاهتر گردد.<br /> با توجه به تایید فرضیه 2 مبنی بر تاثیر توسعهدهندگان فناوریهای مالی بر مدل کسبوکار بانکداری باز، باید گفت شرکتهای فناوری مالی و استارتاپهای مالی در بهبود مدل کسبوکار به کسب و کار بانکها نقش دارند. این شرکتها میتوانند عناصر اصلی شبکه شرکا در نظر گرفته شوند و در قالب خرید یا تملک این شرکتها، و یا ادغام افقی و یا عمودی با بانکها فعالیت نمایند. همچنین فرآیند توسعه خدمات بانکی میتواند در قالب برونسپاری به این شرکتها واگذار شود تا آنها با برخورداری از چابکی بیشتر در ارائه خدمات و چرخه کوتاه توسعه محصول، مشتریمداری را افزایش دهند.<br />با توجه به تایید فرضیه 3 مبنی بر تاثیر شرایط محیطی بر مدل کسب و کار بانکداری باز، باید گفت مدلمنظومهای محیط کسبوکار بر بهبود مدل کسبوکار بانکداری باز تاثیر دارد. بنابراین دسترسی به بازار خدمات مالی الکترونیکی و نیروی کار متخصص، پشتیبانی دولت، وضع قوانین و مقررات شفاف در خصوص فعالیتهای بانکداری باز، تامین امنیت تراکنشها در محیط سایبری مهم میباشد.<br />با توجه به عدم تایید فرضیه 4 مبنی بر فقدان تاثیر بخشبندی مشتریان بر مدل کسب و کار بانکداری باز، شاید بتوان گفت تفاوت مذکور ناشی از انتخاب جامعه آماری است. به نظر میرسد بانکها اهمیت بخشبندی، هدفگذاری و جایگاهیابی را به درستی درک ننمودهاند و در شناسایی مشتریان هدف و ویژگیهای جمعیت شناختی آنان دارای ضعف میباشند و بخشبندی مشتریان به درستی انجام نمیگردد. امروزه مشتریان دارای سلیقهها و نیازهای گوناگونی میباشند و هر مشتری میخواهد بر اساس نیازهای فردی و منحصر به فرد خود، خدمات مورد نظرش را دریافت نماید. بانکها میبایست در جهت افزایش تمایل و قصد مشتریان در خصوص استفاده از خدمات بانکداری باز نیازهای گروههای مختلف مشتریان را به خوبی شناسایی نموده و سپس متناسب با درخواست و نیاز مشتری، محصولات و خدمات مشخصی را برای آن گروه از مشتریان شخصیسازی نمایند.<br />با توجه به تایید فرضیه 5 مبنی بر تاثیر مدل کسبوکار بانکداری باز بر فضای کسب و کار، باید گفت طراحی مدل کسبوکار بانکداری باز باعث بهبود فضای کسبوکار میشود و منجر به پیشرفت هر چه بیشتر تجهیزات و فناوریهای بانکداری الکترونیک، ارتقای رابط برنامهنویسی کاربری باز و ایجاد بیشتر سامانههای کاربرپسند میگردد. همچنین باعث افزایش شفافیت در حوزه خدمات مالی الکترونیکی و ایجاد احساس امنیت بیشتر در بین مشتریان و سرمایهگذاران میشود.<br />با توجه به تایید فرضیه 6 مبنی بر تاثیر مدل کسبوکار بانکداری باز بر عملکرد سازمانی، باید گفت طراحی مدل کسب و کار بانکداری باز باعث بهبود عملکرد بانکها میگردد و منجر به کاهش ریسکهای عملیاتی، افزایش نرخ جذب مشتریان جدید، افزایش اعتماد و وفاداری مشتری، چابکی بیشتر در ارائه خدمات، بکارگیری موثر دادههای مشتریان، ارائه محصولات مشتری محور، بهبود تجربه مشتری، افزایش چرخه عمر مشتریان در بانکها میشود.<br />با توجه به تایید نشدن فرضیه 7 مبنی بر فقدان تاثیر مدل کسبوکار بانکداری باز بر پذیرش بانکداری مجازی، شاید بتوان گفت تفاوت مذکور ناشی از انتخاب جامعه آماری است. به نظر میرسد کارکنان و مشتریان بانکها هنوز با مفهوم بانکداری بازو خودخدمتی آنلاین به خوبی آشنا نیستند. بنابراین بانکها میبایست در جهت شناساندن این مفاهیم و ارائه مزیتهای بیشمار آن به مخاطبان و ذینفعان گام بردارند. بانکها میبایست امکان دسترسی به دادههای مشتریان و زیرساختهای پرداخت را برای فناوری مالی مهیا سازند تا برخی سرویسهای بانکی مانند پرداختها، بانکداری شخصی، نقل و انتقال پول از طریق فناوری مالی انجام پذیرد. در این راستا میباید اطلاعات حسابها با رضایت مشتریان و از طریق امن در اختیار فناوری مالی قرار گیرد.<br />با توجه به اینکه در بین متغیرهای مستقل، توسعهدهندگان فناوریهای مالی دارای بیشترین ضریب مسیر میباشد، نتایج پژوهش بار دیگر بر اهمیت همکاری سیستم بانکی با فناوری مالی و شرکتهای نوپا مالی تاکید دارد. لذا پیشنهاد میگردد این شرکتها به عنوان عناصر اصلی شبکه شرکا و تامینکنندگان در مدل کسبوکار بانکداری باز در نظر گرفته شوند. فناوری مالی میتوانند منجر به ارتقای زیرساختها و زنجیره تامین، افزایش مزیت رقابتی، بهبود مشتری مداری و تعالی مدیریت کیفیت شده، و مکمل سیستم بانکی گردند.
راهبرد کسبوکار,نوآوری مخرب,بانکداری باز,نوآوری باز,زیست بوم,پژوهش آمیخته
https://www.smsjournal.ir/article_106520.html
https://www.smsjournal.ir/article_106520_867f40b93a981af4250cf2739b5e6446.pdf
انجمن مدیریت راهبردی ایران
فصلنامه مطالعات مدیریت راهبردی
2228-6853
2676-6744
12
45
2021
03
21
الگوی جامعهدانش بنیان در جمهوری اسلامی ایران
269
288
FA
ناصر
رحمدل
دانشگاه فنی و حرفهای - دانشکده شهید شمسی پور
naser8700@yahoo.com
مهران
کشتکار
استادیار دانشگاه عالی دفاع ملی
mehran_2a_1404@yahoo.compgu.ac.ir
<strong>هدف و مقدمه:</strong> با توجه به اسناد بالادستی، یکی از ویژگیهای جامعه ایران در افق چشمانداز 20 ساله، تحقق جامعه مبتنی بر دانش است. شناسایی بستر، شرایط علی، شرایط مداخلهگر و راهبردهای تعامل و کنشِ دانشی در راهبری جوامع دانش بنیان میتواند در تحقق جامعه دانشی مفید و مؤثر باشد.<br />هدف این پژوهش که با روش نظریه داده بنیاد صورت گرفته است، شناسایی و طبقهبندی این عوامل بوده و در پی پاسخ به این سؤال اساسی است که «بسترها، شرایط علی، شرایط مداخلهگر و راهبردهای تعامل و کنش دانشی در راهبری جوامع دانش بنیان کدامند؟».<br />دانش برای توسعه جوامع انسانی حیاتی بوده و نقش کلیدی در رشد اقتصادی، توسعه اجتماعی، غنای فرهنگی و توانمندسازی سیاسی ایفا میکند. یونسکو به منظور تمایز جامعه دانش بنیان از «جامعه اطلاعاتی» به توسعه مفهوم «جامعه دانشبنیان» پرداخته است که حاوی ایدههایی مبتنی بر فراگیری، کثرتگرایی، تساوی، گشودگی و مشارکت است. این مفهوم، بیانگر اعتقاد راسخ یونسکو به این مهم است که جوامع دانش بنیان نهتنها از سوی نیروهای علمی و فناوری، بلکه باید توسط انتخابهای اجتماعی شکل دادهشده و هدایت شوند. در حقیقت، علم و فناوری ظرفیت خارقالعادهای را برای مبادله اطلاعات و دانش، ظهور الگوهای جدید ارتباطات و مبادله ایدهها و همچنین تولید و طراحی ایجاد میکند و هر جامعهای نیز دارای سرمایههای معرفتی خاص خود است.<br />در جمهوری اسلامی ایران، استقرار جامعه دانش بنیان، جامعه فرهیخته، توانا (مقدمه چشمانداز)، کارآفرین، خلاق، نوآور (ماده 4 برنامه پنجساله ششم) و نظایر آن از مواردی هستند که در اسناد بالادستی و مشخصاً سند چشمانداز آمده است. افزون بر آن، بهیقین، تدابیر ابلاغی مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) با عناوینی چون «الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی» از توجه نظام جمهوری اسلامی ایران برای پاسخ به نیازها و مطالبات جامعه و نیز استفاده از فرصتها جهت رسیدن به سطح بالای رفاه و آبادانی؛ تحقق جامعه دانایی محور؛ و الگو بودن در سطح و تراز جهانی حکایت دارد. تحقق این مهم، نیازمند توجه اساسی به بسیج منابع و ظرفیتهای دانشی برای حرکت امیدوارانه و یافتن راهحلهای جدید، مؤثر، کارآمد و پایدار برای اداره جامعه است.<br /><strong>روششناسی:</strong> این پژوهش رویکرد استقرایی داشته و از نظر استراتژی نیز کیفی است و از روش داده بنیاد بهره برده است. برای این منظور اسناد بالادستی از جمله چشمانداز 1404، برنامههای پنجساله، سند تحول راهبردی علم و فناوری کشور، مطالعات علمی و پژوهشی مربوطه مورد بررسی واقع و مصاحبههای تخصصی نیز در بازه زمانی نیمه دوم 1398 تا پایان خرداد 1399 بهصورت نیمهساختاریافته و بهروش گلوله برفی تا رسیدن به مرحله اشباع نظری صورت گرفت تا به شناسایی و تبیین عوامل مؤثر پرداخته شود. برای روایی و پایایی پژوهش یا «قابلیت اعتماد» در پژوهش دادهبنیاد، اسناد و مدارک معتبر جمعآوری مورد بررسی قرار گرفت و جامعه پژوهش نیز با توجه به ویژگیهایی از قبیل سابقه بیش از 20 سال فعالیت در زمینه سیاستگذاری علم و فناوری، فعالیت در سطوح عالی اجرایی مراکز اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، تحصیلات عالی و فعالیت پژوهشی در دانشگاهها و مراکز پژوهشی کشور انتخاب شدند. همچنین، در پایان هر مرحله کدگذاری، نتیجه کار در اختیار 5 خبره قرار گرفت تا دقت علمی پژوهش و میزان انطباق متغیرها و گویههای تحقیق با هدف اصلی پژوهش بررسی گردد.<br /><strong>یافتهها:</strong> بر اساس یافتههای پژوهش، دانش درونزا، تحول اندیشه و تفکر تولید، تبدیل افراد جامعه از فقط مصرفکننده دانش به تولیدکننده دانش، مهمترین نقش را در شکلگیری جامعه دانشبنیان دارند و منبع اصلی این تحولات، افراد آن جامعه هستند. هنگامیکه دانش از درون ذهن افراد خارج گردیده و در چرخه توزیع و انتشار قرار گیرد، قدرتزا میشود و همه ابعاد جامعه را متأثر میسازد. توجه به مضامینی ازجمله «دغدغه و عزم مشترک» و «تحولات بنیادین مبتنی بر علم و فناوری» (طبقه محوری)؛ خلق، توزیع و بهکارگیری دانش (شرایط علی)؛ سرمایههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و فناوری اطلاعات و ارتباطات (شرایط مداخلهگر)؛ چشمانداز 20 ساله و ضرورت تحول اندیشه و تفکر تولید با محوریت افراد جامعه (بستر و زمینه)؛ پویایی، تقویت رابطه دانشگاه، صنعت و دولت، ارتقاء فرصتهای یادگیری (راهبردها)؛ برای تحقق جامعه دانشبنیان، ضروری است. اعتبارسنجی مضامین استخراجشده، با برگزاری پانل دلفی انجام و درنهایت، مدل پارادایمی ارائه شده است.<br /><strong>بحث و نتایج:</strong> تحولات بنیادی، ماهیت جوامع را متأثر نموده است. نظم نوینی در حال شکلگیری است که پایههای آن بر اساس دانش و نوآوری مبتنی بر دانش است. در نتیجه ایفای نقش دانش، دگرگونی غیرقابلبرگشت و کنترل برای جوامع وجود دارد. واقعیت آن است که با وجود چنین پدیدهای محتوم، آشنایی اجمالی جامعه علمی و اجرایی با واژه جامعه دانش بنیان، تبیین شفاف مفهوم شناسی و نیز شناخت عناصر پایهای مؤثر آن بر اساس یک نظام واره علمی و منطقی صورت نگرفته است. ضرورت این مهم به دلیل آن است که اولاً خاستگاه این ادبیات غیربومی بوده؛ و ثانیه غالباً در سطوح سازمانی و یا حوزهای مانند اقتصاد دانش بنیان و موارد مشابه بررسی شدهاند. نظریه جامعه دانش بنیان و یکی از مهمترین الزامات و پایههای تحقق آن، تغییر ذهنیتها و روالهای موجود و باوراندن این نکته است که دانش بزرگترین سرمایه و دارایی هر جامعه است و منبع اصلی این سرمایه، افراد آن هستند. هنگامیکه دانش از درون ذهن افراد خارج گردیده و در چرخه توزیع و انتشار قرار گیرد، قدرتزا میشود و همه ابعاد جامعه را متأثر میسازد.
دانش,جامعه دانش بنیان,دانش درونزا,دغدغه و عزم مشترک,علم و فناوری,راهبردهای تعامل و کنش دانشی
https://www.smsjournal.ir/article_122386.html
https://www.smsjournal.ir/article_122386_0423bf26d81ac2af71dbe91c1a19baff.pdf